تصاویرمکان های دیدنی و تاریخی و اشیاء باستانی ایران

مطالب جالب و عجیب + تصاویر ایران گردی و گردش گری+اشیاء باستانی و مکان های با ستانی ایران

تصاویرمکان های دیدنی و تاریخی و اشیاء باستانی ایران

مطالب جالب و عجیب + تصاویر ایران گردی و گردش گری+اشیاء باستانی و مکان های با ستانی ایران

آموزش جهت یابی های خاص

یکی از اولین چیزهایی که هر فرد لازم است بداند جهت یابی در هر شرایطی است.
همانطور که بسیاری از شما جهت یابی را از طریق خورشید و جهت سایه و ستارگان در دبیرستان در درس آمادگی دفاعی فرا می گیرید پس من هم از روی آن ها رد شده و برای شما شیوه های بسیار خاص و نادر جهت یابی در شرایط خاص را قرار می دهم که حتی بعضی از آن ها به کماندوها و نیروهای ویژه آموزش داده نمی شود و دانستن آن بسیار مفید خواهد بود.

بهتر است بدانید هوا همیشه آفتابی نیست و شب ها هم همیشه نور ستارگان را در اختیار ندارید. به امید قطب نما هم نباشید چون وسیله ای است خراب شدنی و بهترین کار یاد گرفتن جهت یابی است.
بهترین روش جهت یابی آشنایی با اقلیم منطقه و بادهای فصلی منطقه درگیری است. مثلا فرضا  در بلوچستان  اگر سربازی راهش را گم کند در فصل تابستان می تواند به راحتی جهت یابی کند بدین گونه که در آن منطقه بادهای گرم و خشک همیشه در فصل تابستان از جنوب شرقی به شمال غربی میوزند. تنها این نکته را به خاطر داشته باشید که در مناطق پر از گودال و کوهستانی ممکن است جهت باد در سطح زمین خلاف جهت باد باشد. پس همیشه در مورد بادهای دائمی در منطقه ای که هستید اطلاعات کسب کنید.

یکی دیگر از روش های جهت یابی که به کماندوها آموزش داده می شود جهت یابی از روی لانه مورچه هاست. مورچه های بزرگ بیابان معروف به مورچه خاکی یا خر مورچه یا مورچه گاز گیر ( در لحجه های مختلف ) می توانند بسیار مفید باشند. با تعقیب کردن یکی از آن ها تا لانه شان بروید و ورودی آن را پیدا کنید. لانه این مورچه ها سوراخ شان اکثرا رو به شمال است. یعنی متمایل به شمال است. علت آن هم نتابیدن مستقیم نور آفتاب به داخل لانه شان است.

روش بعدی شناسایی پوشش گیاهی تپه هاست. به تپه ها نگاه کنیدو سمتی که به طرف جنوب است خشکتر و کم گیاه تر از سمتی است که رو به شمال است. ( در دشت های ایران ) ممکن است در ابتدا فکر کنید غیر ممکن است اما با علم به این مسئله اگر به تپه ها و کوه ها نگاه کنید متوجه خواهید شد. اگر در بیابان هستید و پوشش گیاهی وجود ندارد می توانید از آفتاب جهت یابی کنید اما اگر هوا ابری شده ( به تازگی ) و می خواهید جهت یابی کنید با پیدا کردن یک تپه پر شیب در جهت های مختلف روی خاک شیب دست بگذارید و حرارت آن را بسنجید و تمام اطراف تپه را نه به صورت پیوسته...بلکه به صورت 180 درجه امتحان کنید ( ابتدا دست بگذارید سپس در سمت مقابل این کار را امتحان کنید ) نحوه جهت یابی به این صورت است که در تپه های پر شیب طرفی که رو به شمال است خاکش خنک تر از طرفی است که رو به جنوب است.

روش بعدی بسیار نادر است اما با اینحال در وضعیتی ممکن است ناچار باشید. اگر زنبوری دیدید به حرکت آن دقت کنید. اگر مسنقیم پرواز می کرد بدانید یا به سمت لانه می رود یا به سمت گل. اما اگر در محیطی پروازی رقص مانند به نمایش می گذاشت ( دور از لانه ) در حرکت آن دقیق شوید. زنبورهای در جستجوی گل در حرکات مارپیچی خود برای مدتی به سمت شمال پرواز می کنند ( چند ثانیه ) بعد ناگهان چند دور دور خود می چرخند و حرکت نا منظمی را آغاز می کنند و بعد از مدتی ناگهان رو به شمال می کنند و مدتی مستقیم به سمت شمال می روند و این کار را پیاپی انجام می دهند.

روش دیگر از روی شناسایی پرنده های مهاجر است. در دشت های مرکزی ایران به طور معمول در بهار اکثر پرنده ها از جنوب به شمال و در پاییز از شمال به جنوب پرواز می کنند ( در دسته های چند تایی )

روش بعدی هم بسیار نادر است و آن جفت گیری سمندر هاست. اکثر سمندر ها در حین جفت گیری در روز معمولا رو به جنوب با هم جفت گیری می کنند اما به خوبی این نکته هم قید شده که این روش اصلا قابل اطمینان نیست.

اگر سوسک مصری دیدید که گلوله ای از پهن خشک را می غلتاند و با خود می برد اگر دو سوسک بودند بدانید که ( در ایران ) به سمت غرب می روند اما اگر یک سوسک بود ممکن است به هر جهتی برود.

روش دیگر از روی لانه مورچه های سرخ است. اگر لانه ای از مورچه های سرخ پیدا کردید به جهت سوراخ آن اعتماد نکنید بلکه لانه را بدون تخریب قسمت های زیرین بکنید. اگر توانستید حفره ای را که لاروهای مورچه قرمز در آن نگهداری می شوند پیدا کنید به فاصله 50 سانت اطراف آن را کنده و سعی کنید دومین محل نگهداری لارو ها را پیدا کنید. اگر هر دو محل متعلق به 1 لانه باشند محل این 2 قسمت نگهداری لارو ها در امتداد شمال جنوب است. یعنی اگر خطی را بین 2 محل نگهداری رسم کنید آن خط امتداد شمال جنوب را نشان می دهد.

روش بعدی چشیدن خاک است. اگر توانستید مسیری باقی مانده از یک جریان قدیمی آب مانند نهر یا جوب خشک شده ای را در روی یک شیب پیدا کنید ( در بیابان ) اگر خاک پایین شیب آن شور تر از خاک بالای شیب بود بدانید که شیب به سمت جنوب است. اما اگر شورتر نبود دلیل بر به سمت شمال بودن شیب نیست.

در شب یک مار صحرایی را دنبال کنید. ( بسیار مواظب باشید به آن نزدیک نشوید چون هم خطرناک است و هم اگر نزدیک شوید تغییر جهت داده تا حمله یا فرار کند ). اگر اثر مانده بر شن ناشی از حرکت آن که مانند زیگزاگ است نا متقارن بوده و شیب زیگزاگ های یک طرف ( راست ) از زیگزاگ های چپ بیشتر بود بدانید مار به سمت شرق ( طلوع آفتاب بعدی ) حرکت می کرده است. اما اگر زیگزاگ حرکت آن منظم بود می تواند به هر جهتی باشد

تاثیرات مرموز ماه بر انسان

تاثیرات مرموز ماه بر انسان

تناوب قمری که سومین ریتم اصلی موجودات زنده است، در طرحهای تاریخ تولد انسان نیز ظاهر می شود . رابطه میان ماه و تولد آنچنان نزدیک است که در بعضی نقاط حتی ماه را « قابله بزرگ » می نامند . برای تحقیق در این مورد ، دو نفر با نام یکسان دکتر مناکر اطلاعاتی درباره بیش از نیم میلیون تولّدی که در بیمارستانهای نیویورک میان سالهای ۱۹۴۸ میلادی به وقوع پیوسته جمع آوری کرده اند . این تعداد عظیم مصادیق از نظر آماری به طرز روشن و معنی داری نشان می دهد که بیشتر تولّدها در روزهایی انجام می گیرد که ماه رو به کوچک شدن می گذارد و نقطه اوج تولدها درست بعد از بدر ماه کامل است و نقطه حضیض آن به هنگام هلال ماه جدید . مطالعات دیگری در آلمان و در کالیفرنیا بر روی تعداد کمتری از تاریخهای تولد چنین رابطه ای را آشکار نکرد ، ولی باید به خاطر سپرد که تاثیرات قمری در مکانهای مختلف جغرافیائی متفاوت است .
 
جزر و مدها در خلیج فاندی ( جنوب شرقی کانادا ) آب دریا را بیش از مقدار حیرت آور پانزده متر بالا و پائین می برد ٬ در صورتی که اختلاف میان جزر و مد دریا در تاهیتی ( واقع در اقیانوس اطلس جنوبی ) فقط چند سانتیمتر است . تاریخهای تولد در میان ساکنان ساحل دریای شمال در آلمان نشان می دهند که زایشهای بسیار زیاد و غیرمنتظره ای درست در موقع مد دریا رخ می دهد . به بیانی دیگر ٬ هرگاه که ماه مستقیماً از بالای سر می گذرد در تعداد تولّدها افزایش ناگهانی ایجاد می کند . پدیده مشابهی در کلن که در همان عرض جغرافیائی قرار دارد اما از دریا بسیار دور است به چشم می خورد٬ لذا خود جزر و مدهای دریا نیست که انقباض ماهیچه های رحم را کنترل می کند بلکه این ماه است که هر دو را تحت تاثیر قرار می دهد .
 
مطمئنا ارتباط نزدیکی نیز میان ماه و خونریزی بطور عمومی وجود دارد . بنا به بعضی خرافات رایج ٬ ماه همانطور که جزر و مد دریا را اداره می کند جریان خون را نیز کنترل می نماید . در آن روزگاران که حجامت یک نوع درمان طبی متداول بود٬ معمولاً این کار وقتی انجام می شد که ماه از بدر به تربیع می رفت ٬ زیرا اعتقاد بر این بود که وقتی نور فزونی می یابد و مد شروع به بالا آمدن می کند ٬ جاری نمودن خون خطرناک است . این خرافه ممکن است ریشه در واقعیت داشته باشد . ادسون اندروز از تالاهاسی گزارش می دهد که در ارزیابی تعداد بیش از یک هزار « بیمار خون ریز »٬ یعنی بیمارانی که بر روی تخت جراحی به وسائل غیر عادی رگ بندی احتیاج پیدا کرده و یا به علت خونریزی به اطاق عمل بازگردانیده شده اند ٬ ۸۲ درصدکل بحرانهای خونی مابین تربیع اوّل و تربیع ثانی ماه اتفاق افتاده است ٬ و نقطه اوج پرمعنائی درست به هنگام بدر داشته اند . دکتر اندروز گزارش خود را با این سخن به پایان می رساند : « این آمار آنچنان قطعی و قانع کننده به نظر می آیند که ممکن است من همچون جادوگران قبائل فقط در شبهای تاریک عمل کنم و شبهای مهتابی را برای سخن عشق باقی گذارم .»
 
شبهای مهتابی خاصیتی دارند که روی بعضی از مردم به صورتهای عجیب اثر می گذارند . خود لغت « ماه زده » ارتباط مستقیمی را میان ماه و دیوانگی القا می کند . ] در زبان انگلیسی و فرانسه به دیوانگان « لوناتیک » ( ماه زده ) گفته می شود ] . در واقع پیش از اینها این خرافه را آنچنان مسلّم می پنداشتند که حتی یکبار در قانون نیز وارد نموده اند . دویست سال قبل قانون انگلستان تمایزی قائل بود میان آنان که « دیوانه » اند ٬ یعنی بیماران روانی قدیمی و غیر قابل علاج ٬ و آنها که « ماه زده  » ( لوناتیک ) بوده و لذا فقط مستعد اختلال مشاعری هستند که از ماه پدید می آید . جنایاتی که توسط دسته دوم به هنگام بدر ماه انجام می شد در دادگاه ها از تخفیف مجازات برخوردار می گردید . مدیران تیمارستانها همواره از اثر ماه بر ساکنان « ماه زده » تیمارستان می ترسیدند و در شبهائی که ماه کامل بود ٬ از خروج کارمندان جلوگیری می کردند . در قرن هیجدهم میلادی بیماران را حتی در روز قبل از بدر کامل برای جلوگیری از خشونت احتمالی آنان در شب کتک می زدند . خوشبختانه اینگونه خشونت های رسمی دیگر غیر قانونی اعلام شده اند ٬ امّا قسمتهائی از اعتقادات کهن درباره ماه همچنان باقی مانده است . شاید هم حقیقتی در آن ها نهفته باشد  .
 
انستیتوی آمریکائی اقلیم شناسی طبی گزارشی از اثرات بدر کامل بر رفتار انسان را منتشر کرده است که در آن نوشته شده وقوع جنایاتی با محرک قوی روانی آرسون ( جنون آتش زدن ) ٬ کلپتومانیا ( جنون دزدی ) ٬ رانندگی وحشیانه ٬ و الکولیسم منجر به آدم کشی ٬ همگی در شبهائی که ماه کامل است به بیشترین حد خود می رسند و ابری بودن هوا تاثیری در وقوعشان ندارد  .
 
لئونارد راویتز ٬ عصب شناس و پزشک مشاور امراض روانی ٬ ارتباط فیزیولوژیک مستقیمی میان انسان و ماه کشف کرده است که می تواند این وابستگی ها و ارتباطات را توضیح دهد . او سالیان درازی بکار اندازه گیری اختلافات پتانسیل الکتریکی میان سر و سینه بیماران روانی مشغول بود . او از عابرینی که بطور تصادفی انتخاب شده بودند نیز همین آزمایش را به عمل آورد و کشف کرد که همه مردم دارای طرحی دوره ای هستند که هر روز تغییر میکند و بزرگترین مقدار اختلاف پتانسیل میان سر و سینه زمانی به وجود می آید که ماه کامل است ٬ و بخصوص در مورد بیماران روانی این اختلاف عمیق تر مشاهده می شود . راویتز عقیده دارد که چون ماه میدان مغناطیسی زمین را دگرگون می کند ٬ این تغییرات بحران های روانی را در اشخاصی که تعادل روانی شان از قبل تا حدودی متزلزل بوده است تشدید می نماید . « ما ٬ علاوه بر جنبه های مختلفی که داریم از یک جنبه ماشینهائی الکتریکی هستیم که منابع انرژی درونی مان ممکن است توسط عوامل متناوب کیهانی ( مانند نیروهائی که بوسیله ماه اعمال می شوند ) که دست اندرکار تشدید عدم تعادلها و تعارضهای موجود می باشند تحریک شوند  . »
 
تحقیقات برای کشف روابط فیزیولوژیک احتمالی دیگری میان انسان و ماه ادامه دارد . ادعا شده است که مرگهای ناشی از سل ریوی بیشتر در طول هفت روز پیش از بدر اتفاق می افتند  و یک پزشک آلمانی همبستگی هائی میان دوره های قمری با ذات الریه ٬ مقدار اسید اوریک خون ٬ و حتی زمان مرگ را گزارش داده است  .
 
بدیهی است که ماه بر انسان از بسیاری طرق تاثیر می گذارد . عمل جاذبه ماه یک تاثیر مستقیم است ٬ اما از بابت نور ٬ ماه فقط واسطه ایست که شکوه خورشید را جلوه گر میسازد . لذا تعجب آور نیست اگر بدانیم انسان از خورشید حتی بیشتر از آنچه مشهود است تاثیر می پذیرد .

زنده به گور شدن

زنده به گور شدن

مردان مقدس ،  جوکیها و مرتاضها با قدرت ایمان می توانند بر بدن خود مسلط شوند ، آنها می توانند مدتی طولانی بدون آب ، هوا یا غذا زندگی کنند . آنها چگونه این قدرت اسرار آمیز را برای دور کردن مرگ بدست می آورند ؟
 
عده ای از مرتاضها خود را زنده به گور می کنند و روزها و حتی ماهها بعد زنده از گور بیرون می آیند . معروفترین این جوکیهای هندی هاریداس بود که ۴ ماه خود را زنده به گور کرد ، خبر این ماجرا به مهاراجه لاهور رسید .  او به این موضوع اعتقاد نداشت و دستور داد تا در حضور او و با نظارت دقیق این کار تکرار شود . روزنامه تایمز طبی کلکته در سال ۱۸۳۵ این ماجرا را بازگو کرد . این جوکی ماهیچه های زیر زبان خود را قطع کرده بود . زبان می توانست تا شود به نحوی که سوراخ بینی در انتها حلق را مسدود می کرد . این جوکی قبل از اینکه دفن شود مدتی تنها شیر و ماست می خورد و در آب داغ حمام می کرد . روز قبل از دفن شدن یک تکه دراز کتان بلعید و آنرا دوباره بالا آورد تا جهاز هاضمه خود را پاک کند . بینی و گوشهایش را با موم پر کرد و در حالت چهار زانو نشست . دکترها او را معاینه کردند . نبض او متوقف شده بود . سپس او را در کرباسی پیچیدند و در صندوقی گذاشتند . درش را قفل کردند و در خاک گذاشتند و رویش خاک ریختند و رویش نیز جو کاشتند و اطراف آن حفاظی تعبیه کردند و نگهبانانی آنجا گذاشتند .
 
چهل روز بعد جمعیت زیادی جمع شدند تا نتیجه را مشاهده کنند . جو کاشته شده سبز شده بود . زمین دست نخورده بود . صندوق را درآوردند . قفلهای روی صندوق سالم بود و جوکی کفن پوش درست به وضعیت سابق در آنجا بود . به گفته شاهدان هیچ علامتی از حیات در او دیده نمی شد . دستها و پاهایش خشکیده بود . او را ماساژ دادند . زبانش را برگرداندند . گوشها و بینی اش را تمیز کردند و در ریه هایش هوا دمیدند . کم کم علایم حیات ظاهر شد و ظرف چند ساعت او به حالت عادی بازگشت .
 
کارهای شگفت انگیز مرتاضهای هندی معروف است . آنها اعتقاد دارند که فنا کردن جسم راهی است برای تعالی روح.بعضی از آنها چنان بی حرکت در جای خود می مانند که بدنشان جایگاه حشرات و یا محل تخم گذاری پرندگان می شود . برخی نیز مشت خود را آنقدر بسته نگه می دارند که ناخنهایشان بر اثر رشد درون گوشتشان فرو می رود . بعضی نیز آنقدر صورتشان را بالا نگه می دارند تا ماهیچه های گردنشان خشک شود و یا مدتهای مدید روی ستونی از میخ دراز می کشند .
 
جوکیهای هند قابلیتهای شگفتی از خود بروز می دهند که قوانین فیزیکی را به مبارزه می طلبد.آنها به فلسفه هندوها معتقدند که هدفش پیوستن به وجود متعالی است . ریاضتهای روزانه بدنی و فکری آنها را وادار می کند که مهار کامل بدن خود را بدست گیرند و در نتیجه قادر به زیستن در شرایطی هستند که برای انسانهای معمولی مرگ را به دنبال دارد . آنها قادرند مدتهای مدید نفس نکشند . می توانند ضربان نبض خود را در هر دست تغییر دهند ، هفته ها بدون آب یا غذا به سر ببرند و...
 
سالها ریاضت ، تسلط بر اعصاب غیر ارادی را به همراه دارد که بر اعمالی نظیر تپش قلب و حرکات روده نظارت می کند . جوکیهای با تجربه بر میزان حرارت بدن و اعمال کلیه های خود نیز تسلط دارند . دفن بدن نهایی ترین مرحله تسلط اندیشه بر جسم محسوب می شود . آنها در این حالت آگاهی خود را از دست نمی دهند بلکه در حالت مدیتیشن عمیق و مهار شده قرار می گیرند .
 
گفته می شود که بعضی از جوکیها می توانند سالها سر خود را در خاک دفن کنند یا برای مدت ۳۰ سال دو دست خود را بالای سر نگهدارند . شاید در پاره ای از موارد اغراقهایی شنیده شود ولی موارد متعددی توسط شاهدان موثق گزارش شده است . در سال ۱۹۵۰ مجله طبی لانست گزارش کرد که مرتاضی بنام شری را مداجی در استوانه ای قرار داده شده است که آنرا در زیر خاک دفن کردند . بعد از ۵۶ ساعت استوانه بیرون آورده شد . سوراخی در آن درست کردند و استوانه را پر از آب کردند . سوراخ دوباره مسدود شد . هفت ساعت بعد در استوانه را باز کردند . جوکی در آب غوطه ور ولی زنده بود .
 
ریاضت کشیدن برای تعالی روح سابقه ای کهن دارد . اعقاب مصریان و سوریها در قرن پنجم میلادی بخاطر ریاضتهای سخت معروف بودند . آنها زنجیرهای سنگین به خود می بستند طوریکه مجبور بودند مانند حیوانات روی زمین بخزند و یا تمام عمر را در انتهای چاهی خشک سر می کردند و روزی یک دانه گندم می خوردند . معروفترین آنها سیمون قدیس یا سیمون مناره نشین بود که در انطاکیه می زیست . می گویند او راهبان را واداشته بود تا او را در حجره اش با ۱۰ قرص نان و کوزه ای آب محبوس کنند و در حجره را سنگ چین کنند . بعد از ۴۰ روز او را در حالت نیمه بیهوش یافتند در حالیکه نانها و آب دست نخورده مانده بود . او تا آخر عمر روزه دار بود . او ۷۰ سال زندگی کرد در حالیکه ۴۲ سال آنرا روی سکویی باریک در بالای ستونی به ارتفاع ۱۸ متر در صحرا زندگی کرد . روزها گرمای خورشید را تحمل می کرد و شبها سرمای بیابان را . روزها چندین بار عبادت می کرد و تمام شب دستهایش رو به آسمان بلند بود . بعد از مرگش کلیسایی بزرگ به یادبود او ساختند . بسیاری از پیروانش راه او را دنبال کردند . به آنها اصحاب مناره می گویند .
 
بعضی از مردم غریزه ذاتی برای تحمل شرایط فیزیکی ناممکن دارند . در سال ۱۹۷۱ مجلات آمریکا درباره مردی بنام ناتان کوکر نوشتند که نه مذهبی بود و نه شعبده باز . آهنگری ساده بود که در نیویورک زندگی می کرد و نیروهای درونی اش را به خدمت حرفه اش درآورده بود . او نمایشی در ملاء عام اجرا کرد : ابتدا کوره را روشن کرد . چند تکه آهن را در آن سرخ کرد سپس آنها را به تنش چسباند . سپس سرب را داغ کرد و به حالت مایع درآورد و در دهانش ریخت و بعد نیز آنرا برگرداند درحالیکه مایع جامد شده بود . دو دستش را در کوره فرو برد و چند تکه زغال گداخته بیرون آورد و در کف دستش گرفت . در تمام این مدت هیچ نشانه ای از سوختگی و زخم بر روی بدنش دیده نشد .
 
وجود این افراد نشان می دهد که در هر انسانی تواناییهای غریبی نهفته و شاید بتوان از وجود این تواناییها در درمان بیماریها استفاده کرد . تحقیقات نشان داده است که مردم عادی نیز می توانند مهارتهایی نظیر تنظیم فشار خون ، تنظیم ضربان قلب ، میزان ترشح اسید معده و میزان تعریق را بیاموزند . در این روش بدن شخص به دستگاههای ثبت علایم وصل می شود که مثلا میزان فشار خون را بر روی دستگاهی به نمایش درآورند . شخص با تلقین و احساس آرامش سعی در پایین آوردن فشار خون می کند . به محض آنکه میزان فشار پایین آمد چراغی روشن می شود . شخص می آموزد که آن حالت خاص را که باعث پایین آمدن فشار شده دوباره به یاد بیاورد . و بعد از مدتی قادر می شود تحت هر شرایطی فشار خون خود را کنترل کند .
 
المر و الیس گرین هر دو از بنیاد پزشکی منینجر در کانزاس آمریکا بر اساس این شیوه روشی را ابداع کرده اند  برای معالجه بیماریهای غیر قابل علاج ( تاکید عمده این روش بر قدرت بخشیدن به نیروی تجسم شخص به عنوان وسیله ای قوی برای درمان شخصی است . این دو در سال ۱۹۷۷ در کتاب ماوراء پس خوراند زیستی نشان دادند که چگونه به ۱۵۰ بیمار سرطانی در مراحل پیشرفته ) که کمتر از یکسال فرصت زندگی دارند ، آموخته شد که در ذهن خود مجسم کنند که سلولهای سرطانی یکایک نابود می شوند . به آنها با استفاده از خود هیپنوتیزم آموخته شد با هر روشی و به هر شکلی که مایلند نابودی سلولها را پیش چشم خود مجسم کنند . مثلا یک شطرنج باز مجسم می کرد که توسط کوسه ماهیها بلعیده می شوند . در ۱۹ درصد ، علایمی از کم شدن سلولهای سرطانی بدست آمد . در ۲۷ درصد ، سلولهای سرطانی نه کم شدند و نه زیاد و در ۳۲ درصد هم معالجه تاثیری نداشت اما به عمر آنها یکسال افزوده شد .
 
بسیاری از پزشکان اعتقاد دارند که با نیروی اراده می توان اعمال سیستم غیر ارادی عصبی را تغییر داد . هر چند در میزان این تغییر اختلاف نظر وجود دارد اما تردیدی نیست که می توان بیماران را وا داشت تا نقش فعالتری در سلامت خود بر عهده گیرند . هاری هودینی ( شعبده باز معروف ) یکبار یک ساعت را در تابوتی فلزی در ته استخر یک هتل گذراند . او به سبب فرارهای شگفت انگیزش بسیار معروف شد و برخی به چشم یک ساحر به او نگاه می کردند اما او تنها از قدرت تسلط بر نفس خود استفاده می کرد .

گاه شماری گیلانی( دیلمی)

گاه شماری گیلانی( دیلمی)

گاه شماری گیلانی( دیلمی)

گیلان‌ در شمال‌ ایران‌، بین‌ سلسله‌ کوه‌های‌ البرز غربی‌ و دریای‌ مازندران‌ قرار دارد. این‌ ناحیه‌ تاچند قرن‌ گذشته‌، نام‌ واحد و قلمرو ثابتی‌ نداشت‌ و بنا به‌ برخی‌ شواهد تاریخی‌، در زمان‌ پادشاهی‌ساسانیان‌ و پس‌ از آن‌ در سده‌های‌ نخستین‌ پس‌ از اسلام‌ به‌ نام‌ «دیلم‌» یا «دیلمان‌» شهرت‌ داشت‌ وبعدها به‌ تدریج‌ نام‌ «گیلان‌» جایگزین‌ دیلم‌ گردید. به‌ طوری‌ که‌ در اواخر قرن‌ سوم‌ هجری‌ «ابن‌حوقل‌» در «صورة‌ الارض‌» هنوز از آن‌ به‌ عنوان‌ «دیلم‌» یا «دیلمان‌» نام‌ می‌برد و آن‌ را شامل‌ مناطقی‌می‌داند که‌ «از جنوب‌ تا قزوین‌ و تارم‌ و قسمتی‌ از آذربایجان‌ و بخشی‌ از ری‌ و از شرق‌ تا تبرستان‌ ودیگر نواحی‌ ری‌ و از مغرب‌ تا مناطق‌ دیگری‌ از آذربایجان‌ و شهرهای‌ آران‌ و از شمال‌ به‌ دریای‌ خزرمتصل‌ و محدود است‌» (حکیمیان‌: 1364، ص‌ 94)

مردم‌ مناطق‌ نامبرده‌ در طول‌ تاریخ‌ بنا به‌ روایت‌ اکثر مورخان،‌ صاحبان‌ اصلی‌ البرز کوه‌ بوده‌اند ودر همسایگی‌ و کنار سایر اقوام‌ ایرانی‌ در تاریخ‌ و سرگذشت‌ یکدیگر مشترک‌اند. و از باورها وآیین‌های‌ ملی‌ ایرانیان‌ که‌ میراث‌ مشترک‌ تمامی‌ باشندگان‌ فلات‌ ایران‌ می‌باشد، پایداری‌ کرده‌اند.

از زمره‌ این‌ میراث‌ مشترک‌، روش‌های‌ سنجش‌ و نگاهداشت‌ زمان‌ ـ گاهشماری‌ ـ است‌. گاهشماری‌ ایرانیان‌، علیرغم‌ متفاوت‌ بودن‌ در تقسیمات‌ درونی‌ و گوناگونی‌ آغاز سال‌ و جشن‌ها و آیین‌های‌مربوط‌ به‌ آن‌، از بن‌ و ریشه‌ یکی‌ است که‌ در طی‌ زمان‌ منطبق‌ با شرایط‌ اقلیمی‌ اقوام‌ گوناگون‌،دگرگونی‌هایی‌ پذیرفت‌ و از هزاره‌ها عبور کرد و به‌ امروز رسید.

شناسایی‌ و رمزگشایی‌ این‌ پیشینه‌ تاریخی‌ و جلوه‌های‌ فرهنگی‌ و تمدنی‌ آن‌ از گذشته‌ دور تاامروز ـ که‌ با گذشت‌ زمان‌ به‌ دست‌ فراموشی‌ سپرده‌ می‌شوند ـ یکی‌ از سرفصل‌های‌ مهم‌ مردم‌شناسی‌است‌ که‌ شناخت‌ و ثبت‌ آن‌ نیازمند شتاب‌ بیشتری‌ است‌، پیش‌ از این‌ که‌ آخرین‌ راوییان‌ این‌ دوران‌های‌ سپری‌ شده‌ از روایت‌ باز ایستند، باید به‌ ثبت‌ دانسته‌هایشان‌ کمر همت‌ بست‌ و محصول‌کار را به‌ دست‌ آیندگان‌ سپرد.

این‌ مطلب‌ پیامد تلاش‌ در راستای‌ این‌ اهداف‌، برای‌ ثبت‌ مطالب‌ مربوط‌ به‌ گاهشماری‌ وآیین‌ها و باورهای‌ مربوط‌ به‌ آن‌ در میان‌ ساکنان‌ استان‌ گیلان‌ است‌. همراه‌ با اشاره‌هایی‌ به‌ باورها وآیین‌های‌ هم‌ پیوند با خویشانی‌ که‌ در تقسیمات‌ جغرافیایی‌ معاصر ساکنان‌ استان‌های‌ زنجان‌،تهران‌، سمنان‌، مازندران‌ و خلخال‌ محسوب‌ می‌شوند.



گاهشماری‌ گیلانی‌

در گیلان‌ علاوه‌ بر گاهشماری‌ سال‌ خورشیدی‌ هجری رسمی‌ کشور که‌ در سال‌ 1304 به‌ تصویب‌رسید و اجرا می‌گردد، و گاهشماری‌ سال‌ قمری‌ هجری که‌ مراسم‌ مذهبی‌ اسلامی‌ با آن‌ انطباق‌ دارد.گاهشماری‌ محلی‌ رایج‌ است‌ که‌ به‌ تدریج‌ رو به‌ فراموشی‌ می‌رود.

این‌ گاهشماری‌ ابتدا در میان‌ ساکنان‌ کوهستان‌ رایج‌ بود. آن‌ گونه‌ که‌ منابع‌ و اسناد قدیمی‌ گواهی‌می‌دهند و سپس‌ با اهمیت‌ یافتن‌ شهرها در میان‌ ساکنان‌ جلگه‌ای‌ گیلان‌ نیز رایج‌ شد.

در مورد نام‌ این‌ گاهشماری‌ آنچه‌ مربوط‌ به‌ نام‌ ماه‌هاست‌ و امروز در میان مردم‌ گیلان‌ شایع‌ است، ‌معروف‌ به‌ ماه‌های‌ گالشی‌ یا چوپانی‌ است‌. آنچه‌ در متون‌ تاریخی‌ آمده‌ است‌. به‌ نام‌ گاهشماری‌دیلمی‌ یا گیلانی‌ معروف‌ است‌ که‌ از قدیمی‌ترین‌ ایام‌ ضمن‌ برخی‌ تغییرات‌ و تحولات‌ بصورت‌میراثی‌ چند هزار ساله‌ نسل‌ اندر نسل‌ به‌ ما رسیده‌ است‌.

سال‌ گاهشماری‌ محلی‌ مردم‌ گیلان‌ مانند گاهشمار محلی‌ مردم‌ مازندران‌ 365 روزه‌ است‌، که‌ از 12ماه‌ سی‌ روزه‌ تشکیل‌ می‌شود، با پنج‌ روز به‌ عنوان‌ «پنجه‌» در پایان‌ ماه‌ هشتم‌.

گاهشماری‌ محلی‌ مردم‌ گیلان‌ و مازندران‌ از بن‌ و ریشه‌ ادامه‌ی‌ گاهشماری‌ باستانی‌ ایرانی‌(یزدگردی‌) است‌. که‌ تا میانه‌ی‌ شاهنشاهی‌ ساسانیان‌ بدون‌ اجرای‌ کبیسه‌ در هر چهار سال‌ و به‌صورت‌ سال‌ در گردش‌ در این‌ مناطق‌ رایج‌ بود، بنا به‌ گفته‌ «بیرونی‌» دانشمند ایرانی‌، این‌ امر تاهنگام‌ سلطنت‌ قباد یا فیروز پادشاهان‌ ساسانی‌ ادامه‌ داشت‌. در این‌ مقطع‌ از تاریخ‌ بنا بر عللی‌نامعلوم‌، مردم‌ گیلان‌ و پس‌ از چند سال‌ مردم‌ مازندران‌ با اجرای‌ یک‌ روز کبیسه‌ و رعایت‌ آن‌ در طول‌هر چهار سال‌، آغاز سال‌شان‌ را در همان‌ جایی‌ که‌ قرار داشت‌ ثبت‌ کردند و گاهشماری‌ خود را بامبدأ جدید بنیان‌ نهادند، که‌ با گاهشماری‌های‌ رایج‌ دیگر تفاوت‌هایی‌ در آغاز سال‌ و جایگاه‌ ماه‌ها دارد و پنجه‌ دارد. (نک‌، هومند، 1375).

آغاز سال‌ گیلانی‌ 17 مرداد ماه‌ خورشیدی‌ هجری‌ و اول‌ سال‌ مازندرانی‌ 2 مرداد ماه‌ خورشیدی ‌هجری‌ است‌. به‌ رغم‌ همانندی‌های‌ زیادی‌ که‌ بین‌ دو گاهشماری‌ نام‌ برده‌ وجود دارد، در چند مورد باهم‌ تفاوت‌هایی‌ دارند، از آن‌ جمله‌:

1. آغاز سال‌ گیلانی‌ با اعتدال‌ بهاری‌ 140 روز و آغاز سال‌ مازندرانی‌ با آن‌ 125 روز فاصله‌ دارد.

2. مردم‌ مناطق‌ کوهستانی‌ گیلان‌ 62 سال‌ زودتر از مردم‌ تبرستان‌ با انتخاب‌ و اجرای‌ کبیسه‌ در هر 4سال‌، آغاز هر سال‌ را در همان‌ جا که‌ قرار داشت‌ ثابت‌ نگهداشتند.

3. با توجه‌ به‌ کم‌ و بیش‌ یکی‌ بودن‌ نام‌ ماه‌ها (با یک‌ مورد اختلاف‌)، زمان‌ آغاز روز اول‌ سال‌ آن‌ها، 15روز با هم‌ فاصله‌ دارد و تطبیق‌شان‌ با ماه‌های‌ خورشیدی‌ هجری‌ بدین‌ قرارند:

ماه‌های‌ گاهشماری‌ مازندرانی‌

1. فردینه‌ ما 2 مرداد تا 31 مرداد

2. کُرچه‌ ما 1 شهریور تا 30 شهریور

3. هره‌ ما 31 شهریور تا 29 مهر

4. تیرِما 30 مهر تا 29 آبان‌

5. ملارما 30 آبان‌ تا 39 آذر

6. شروینه‌ما 30 آذر تا 29 دی‌

7. میرما 30 دی‌ تا 29 بهمن‌

8. اونه‌ ما 30 بهمن‌ تا 29 اسفند

در سال کبیسه 30 اسفند ماه «شیشک» نامیده می‌شود.

از 1 تا 5 فروردین‌ ایام‌ «پنجه‌» یا «پتک‌» است.

9. ارکه‌ ما 6 فروردین‌ تا 4 اردیبهشت‌

10. دِما 5 اردیبهشت‌ تا 3 خرداد

11. وهمنه‌ ما 4 خرداد تا 2 تیر

12. نوروزما 3 تیر تا1 مرداد

ماه‌های‌ گاهشماری‌ گیلانی‌

1. نوروز ما 17 مرداد تا 15 شهریور

2. کورچ‌ِ ما 16 شهریور تا 14 مهر

3. اریه‌ ما 15 مهر تا 14 آبان‌

4. تیرِ ما 15 آبان‌ تا 14 آذر

5. مُردال‌ ما 15 آذر تا 14 دی‌

6. شریر ما 15 دی‌ تا 14 بهمن‌

7. امیرما 15 بهمن‌ تا 14 اسفند

8. اول‌ ما 15 اسفند تا 15 فروردین‌

در صورت‌ کبیسه‌ بودن‌ سال‌، اول‌ ما از 15 اسفند تا 14 فروردین‌ خواهد بود. روز پانزدهم‌ فروردین‌ روز کبیسه‌ی‌ سال‌ گاهشماری‌ گیلانی‌ است‌ که‌ «ویشک‌» نام‌ دارد. روزهای‌ 16 تا 20فروردین‌ ماه‌ ایام‌ پنجه‌ است‌ که‌ «پنجک‌» نامیده‌ می‌شود.

9. سیا ما 21 فروردین‌ تا 19 اردیبهشت‌

10. دیه‌ ما 20 اردیبهشت‌ تا 18 خرداد

11. ورف‌ نه‌ ما 19 خرداد تا 17 تیر

12 اسفندارما 18 تیر تا 16 مرداد

ماه‌های‌ گاهشماری‌ گیلانی‌ و باورهای‌ مربوط‌ به‌ آن‌

1. نوروز ماnowruz ma

آغاز سال‌ نو و نخستین‌ ماه‌ گاهشماری‌ گیلانی‌ است‌ که‌ با 5/4 ماه‌ اختلاف‌ با نوروز گاهشماری‌ رایج‌ایرانی‌ از 17مرداد ماه‌ خورشیدی‌ شروع‌ و تا 15 شهریور ادامه‌ پیدا می‌کند و در تطبیق‌ با ماه‌های‌ خورشیدی‌تقویم‌ رسمی‌ موقعیت‌ فروردین‌ ماه‌ را دارد.

در گیلان‌ رسم‌ است‌ شب‌ قبل‌ از آغاز سال‌ به‌ پیشواز سال‌ نو می‌روند و بربلندی‌ کوهساران‌ و تپه‌ها، یادر کوچه‌ها و معابر، آتشی‌ انبوه‌ می‌افروزند که‌ آن‌ را «نوروزبل‌» (شعله‌فروزان‌ آتش‌ نوروزی‌) گویند ودر ستایش‌ شعله‌های‌ بلند آن‌ سرود و ترانه‌ می‌خوانند.

gorom, gorom, gorom bal

ای‌ شعله‌ بلند آتش‌ که‌ با هیبت‌ و صدای‌ گُرگُر می‌سوزی‌

nowruzmaª- o nowroz bal

ماه‌ نوروز و شعله‌ آتش‌ نوروزی‌

nosal babi, sali su

ای‌ سال‌ نو، سال‌ روشنایی‌ و نور باشی‌

no badi xana vasu

فراوانی‌ به‌ بخش‌ به‌ فرآورده‌های‌ خانه‌

noza- o bud - o vabu

مانند نوازد رونق‌ و نعمت‌ بخش‌ باشی‌

ame rez re vaªs§u

برای‌ روزهای‌ ما، روزگار ما بارآور شوی‌

گیلانی‌ها اعتقاد دارند، در این‌ شب‌ زمین‌ نفس‌ سرد خود را بیرون‌ می‌دهد.

(عمادی‌: 1381).

نوروزما، هنگام‌ برداشت‌ محصول‌ است‌، از این‌ رو در اغلب‌ روستاهای‌ کوهپایه‌های‌ شرق‌ گیلان‌،مراسم‌ جشن‌ خرمن ‌با مراسم‌ «نوروزبل‌» همراه‌ است‌.

در اول‌ نوروز ما «گالش‌ها» (چوپانان‌ مناطق‌ شرق‌ گیلان‌) بر بالای‌ قله‌ی‌ کوه‌های‌ بلند به‌ ویژه‌«سماموس‌» ـ واقع‌ در شرق‌ مرکز دهستان‌ «شوییل‌» املش‌ ـ آتش‌ روشن‌ می‌کنند و با این‌ کار علاوه‌ براعلام‌ آغاز سال‌ نو، کوچ‌ دامداران‌ را نیز اعلام‌ می‌کنند.

مردمان‌ این‌ منطقه‌ به‌ پیروی‌ از سنت‌ دیرینه‌ در 7 یا 9 نقطه‌ به‌ نام‌ هفت‌ اختر فلکی‌ یا 9 فلک‌ دوّارآتش‌ روشن‌ می‌کنند، تا مراسم‌ دعا و نیایش‌شان‌ به‌ وسیله‌ی‌ فرشتگان‌ به‌ درگاه‌ خداوند برسد تامستجاب‌ گردد. این‌ عقاید و سنت‌ها با افلاک‌ و گردش‌ اقمار گاه‌شماری‌ گالشی‌ ارتباط‌ نزدیک‌ داردمردم‌ کوهستان‌ اعتقاد دارند که‌ در مراسم‌ «نوروزبل‌» اگر دود آتشی‌ که‌ با افروختن‌ ساقه‌های‌ برنج‌ یاگون‌ برپا می‌شود، به‌ طرف‌ کوهستان‌های‌ جنوب‌ (ییلاق‌) برود، زمستان‌ خوبی‌ در قشلاق‌ (جلگه‌) خواهند داشت‌ و اگر دود به‌ طرف‌ جلگه‌ی‌ گیلان‌ (قشلاق‌) برود، زمستان‌ پر برف‌ و سختی‌ در راه‌خواهد بود.

2 ـ کورچ‌ِ ما kurc ma

ماه‌ دوم‌ گیلانی‌ که‌ معادل‌ اردیبهشت‌ ماه‌ خورشیدی‌ است‌، آن‌ را «کورچه‌ ما» (Kurč¶ mâ) یا«کُرچی‌ ما» (Korčimâ) یا کوچ‌ِ ما (Kuč¶ma) و «گُرچ‌ِ ما» (gorč¶ma) هم‌ می‌نامند، از 16شهریور آغاز می‌شود و تا 15 مهر ماه‌ ادامه‌ می‌یابد. نخستین‌ روز این‌ ماه‌، اولین‌ روز فصل‌ پائیزگیلانی‌ است‌ (گرم‌ پاییز = پاییز گرم‌).

از نظر واژه‌شناسی‌ کُرچ‌ یا کُرچه‌ به‌ معنای‌ خشک‌ و تُرد شدن‌ است‌ و از پوست‌ و پوسته‌ بیرون‌ آمدن‌،در این‌ هنگام‌، رسیدن‌ آخرین‌ غلات‌ باعث‌ فراوانی‌ رزق‌ و روزی‌ است‌، زمان‌ باردار شدن‌ بُز و گوسفنداست‌، هوا در این‌ ماه‌ روبه‌سردی‌ می‌گذارد و کوه‌نشینان‌ کم‌ کم‌ از بلندی‌های‌ کوهستان‌ به‌ سوی‌ جلگه‌سرازیر می‌شوند، از این‌ نظر «کوچ‌ِ ما» ماه‌ کوچ‌ کردن‌ دامداران‌ نیز هست‌.





3 ـ اریه ما

سومین‌ ماه‌ گیلانی‌ و دومین‌ ماه‌ فصل‌ پائیز گیلان‌ که‌ معادل‌ خرداد سال‌ خورشیدی‌ هجری‌ است‌. از15 مهر شروع‌ می‌شود و تا 14 آبان‌ ادامه‌ دارد. ary¶ یا arya در گیلکی‌ به‌ معنای‌ گرامی‌، ارجمند وبرگزیده‌ است‌.

این‌ ماه‌ مصادف‌ با برج‌ فلکی‌ «میزان‌» در نجوم‌ قدیم‌ و مهر ماه‌ کنونی‌ سال‌ خورشیدی‌ است‌.

4 ـتیر ما tir¶ ma

چهارمین‌ ماه‌ گاهشماری‌ گیلانی‌ است‌ که‌ معادل‌ تیرماه‌ خورشیدی‌ می‌باشد و از 15 آبان‌ ماه‌ شروع‌می‌شود و تا 14 آذر ادامه‌ دارد. در این‌ ماه‌ که‌ سومین‌ ماه‌ پاییز گیلانی‌ به‌ شمار می‌رود، یکی‌ ازقدیمی‌ترین‌ آیین‌ها، بنام‌ «تیرما سینزه‌» (سیزدهم‌ تیرماه‌) برگزار می‌شود.

در واژه‌نامه‌ی‌ تبری‌ نوشته‌ی‌ دکتر صادق‌ کیا در این‌ باره‌ آمده‌ است‌:

«از جشن‌های‌ باستانی‌ که‌ در گاهشماری‌ (مازندرانی‌ ـ گیلانی‌) بازمانده‌، پس‌ از جشن‌ نوروز از همه‌نامی‌تر «تیر ما سینزه‌» است‌ و این‌ همان‌ جشن‌ تیرگان‌ یا آبریزگان‌ است‌ که‌ در روز تیر (سیزدهم‌) درماه‌ تیر در سراسر ایران‌ گرفته‌ می‌شد».

دکتر ابوالقاسم‌ اسماعیل‌پور استاد اسطوره‌شناس‌ در این‌ باره‌ می‌گوید:

«جشن‌ تیرماه‌ سینزه‌ برای‌ نیایش‌ «تیشتر» بود که‌ ایزد فضایی‌ است‌ و با دیو خشکی‌ می‌جنگد و پیروزمی‌شود و آن‌ گاه‌ باران‌ بر زمین‌ نازل‌ می‌شود. «تیشتر» نام‌ ستاره‌یی‌ برابر «شعرای‌ یمانی‌» است‌. و درآغاز تابستان‌ در مصر طلوع‌ می‌کند. با طلوع‌ این‌ ستاره‌، سیلاب‌های‌ آغاز تابستان‌ در رود نیل‌ شروع‌می‌شود. این‌ که‌ چرا تیرماه‌ در گیلان‌ و مازندران‌ به‌ پاییز می‌افتد، بدان‌ سبب‌ است‌ که‌ در شمال‌ ایران‌،این‌ ستاره‌ در پاییز طلوع‌ می‌کند و در همین‌ هنگام‌ فصل‌ باران‌ آغاز می‌شود» (اسماعیل‌پور: 1382ص‌ 129)

زمان‌ برگزاری‌ جشن‌ تیرما سینزه‌ براساس‌ گاهشماری‌ تبری‌ و گیلانی‌ برابر با دوازدهم‌ و بیست‌ وهفتم‌ آبان‌ ماه‌ خورشیدی‌ هجری‌ است‌.

غروب‌ روز سیزدهم‌ تیرماه‌ دیلمی‌، فرزند کوچک‌ و بزرگ‌ یک‌ خانواده‌، یا فرزند اول‌ یک‌ خانواده‌ بافرزند آخر خانواده‌ای‌ دیگر، بی‌آنکه‌ با هم‌ حرف‌ بزنند، به‌ پای‌ چشمه‌ می‌روند و یا از سیزده‌خانه‌مخفیانه‌ یک‌ کوزه‌ آب‌ برمی‌دارند (ازآن‌ جا که‌ این‌ دو با هم‌ دیگر حق‌ حرف‌ زدن‌ ندارند، آن‌ آب‌ را«لاِل‌ آب‌» یا آب‌ لال‌ می‌گویند) و به‌ خانه‌ای‌ که‌ جشن‌ در آن‌ جا برگزار می‌شود، می‌برند و در وسط‌اتاق‌ می‌گذارند. ابتدا یک‌ سوزن‌ یا سنجاق‌ را برای‌ دور کردن‌ اهریمن‌ در آب‌ می‌اندازند و این‌ ترانه‌ رامی‌خوانند:

سوزن‌ مال‌ سوزندان‌ است‌

اول‌ مال‌ دوستان‌ من‌ است‌

دوم‌ مال‌ دیگران‌ است‌

شرکت‌ کنندگان‌ دور کوزه‌ آب‌ حلقه‌وار می‌نشینند، ابتدا کسی‌ که‌ ترانه‌های‌ مراسم‌ را در آن‌ شب‌می‌خواند (طبری‌ خوان‌ یا امیری‌ خوان‌) ترانه‌ای‌ در رسای‌ آب‌ می‌خواند.

آب‌ می‌گوید من‌ فرزند کوه‌ خاموشم‌

یک‌ سرم‌ به‌ دریا و صد سرم‌ به‌ کوه‌ است‌

به‌ روی‌ سنگ‌ سفید کوهستان‌ موج موج می‌زنم‌

سخن‌ یک‌ ساله‌ را در دقیقه‌ای‌ برایت‌ می‌گویم‌

بعد از ذکر این‌ مقدمات‌ هر کس‌ نیّتی‌ می‌کند و چیزی‌ از خود از قبیل‌ انگشتر، النگو، دگمه‌ی‌لباس‌، و ... در ظرف‌ آب‌ می‌انداز، پسر یا دختر نابالغی‌ را در کنار کوزه‌ می‌نشانند، پس‌ از خواندن‌ هر ترانه‌، دختر یا پسر دست‌ در آب‌ کوزه‌ می‌کند و یکی‌ از اشیاء را از درون‌ کوزه‌ بیرون‌ می‌کشد و به‌جمعیت‌ نشان‌ می‌دهد. صاحب‌ شی‌ براساس‌ محتوا و معنای‌ شعر مراد خویش‌ را تعبیر می‌کند. این‌مراسم‌ تا پاسی‌ از شب‌ ادامه‌ دارد.

رسم‌ دیگر «تیرما سینزه‌» «رسم‌ لال‌ شوش‌ زنی‌» است‌. در این‌ شب‌ بزرگتر خانواده‌ بی‌آن‌ که‌ کلامی‌به‌گوید، با یک‌ چوب‌ نازک‌ (شوش‌) به‌ آرامی‌، اهل‌ خانه‌، دام‌ها، در و دیوار، انبار و چیزهای‌ دیگر ازقبیل‌ درختی‌ که‌ بار نمی‌آورد، دختری‌ که‌ به‌ خانه‌ شوهر نمی‌رود، را می‌زند تا موجب‌ برکت‌ و حرکت‌آن‌ها شود. در این‌ رسم‌ باور به‌ برکت‌دهی‌ در «بی‌کلامی‌» است‌.

5 ـ مُردال‌ ما mordal ma

«مُردال»‌ یا «موردال‌ ما» ماه‌ پنجم‌، معادل‌ مرداد ماه‌ خورشیدی و اولین‌ ماه‌ از زمستان‌ گیلانی‌ است.‌ که‌ از 15 آذرشروع‌ می‌شود و تا 14 دی‌ ادامه‌ دارد. در این‌ ماه‌ برای‌ دامداران‌ مناطق‌ کوهستانی‌، هنگام‌ مرگ‌ومیردام‌ها و مُردار شدن‌ آن‌هاست‌، اواخر پاییز به‌ علت‌ بارندگی‌، نوعی‌ گیاه‌ به‌ نام‌ «تیجه‌» در کوهستان‌هامی‌روید که‌ با خوردن‌ آن‌ شکم‌ گوسفند ورم‌ می‌کند و اگر چوپان‌ به‌ موقع‌ سرش‌ را نبرد، شکم‌ حیوان‌می‌ترکد و می‌پرد.

آغاز «مُردال‌» را در گذشته‌ آغاز چله‌ی‌ بزرگ‌ زمستان‌ می‌دانستند و «چله‌ شب‌» را حدوداً دو هفته‌زودتر از شب‌ یلدای‌ معمول‌، در این‌ شب‌ جشن‌ می‌گرفتند، دراین‌ شب‌ کوه‌نشینان‌ خوردن‌ 40 نوع‌خوردنی‌ را جایز می‌شمرند و با پوست‌ هندوانه‌ فال‌ می‌گیرند.

مردم‌ گیلان‌ باور دارند اگر کسی‌ در شب‌ چله‌ نیت‌ کند و هندوانه‌ بخورد، در تابستان‌ دچار تشنگی‌نخواهد شد، و باور دارند که‌ در این‌ شب‌، آب‌ های‌ تمام‌ دریاها یا رودها در یک‌ لحظه‌ یخ‌ می‌بندد واگر کسی‌ آن‌ لحظه‌ را دریابد، هر مرادی‌ داشته‌ باشد به‌ آن‌ خواهد رسید.

به‌ باور مردم‌ گیلان‌، چله‌ی‌ بزرگ‌ و کوچک‌ دو بردارند که‌ خداوند حکومت‌ جهان‌ را به‌ مدت‌ 60 روزدر اختیار آن‌ها گذاشت‌، از زمستان 40 روز آن‌ به‌ برادر بزرگ‌ و 20 روز دیگر به‌ برادر کوچک‌ تعلق گرفت. در منطقه‌ تالش‌ به‌ چهار روز اول‌ چله‌ بزرگ‌ و چله‌ کوچک‌ «چارچار» “Čâr čâr” می‌گویند.

در کوهستان‌های‌ شرق‌ گیلان‌، مردم‌ معتقدند که‌ از شب‌ چله‌ به‌ بعد هر روز به‌ اندازه‌ی‌ یک‌ نعره‌ گاو، طول‌ روز افزایش‌ می‌یابد.

6 ـ شریرما Š¶rir ma

ششمین‌ ماه‌ گیلانی،‌ معادل‌ شهریور خورشیدی و دومین‌ ماه‌ زمستان‌ گیلانی‌ است‌ که‌ از 15 دی‌ ماه‌ شروع‌ می‌شودو تا 14 بهمن‌ ادامه‌ دارد. 20 روز آخر این‌ ماه‌ مصادف‌ با چله‌ی‌ کوچک‌ (کوچی‌ چله‌) است‌.

«شریر ما» ماه‌ شرارت‌ و آزار برف‌ و سرماست‌. برف‌ و سرمایی‌ که‌ قاطرها را در گردنه‌ها و... گمراه‌می‌کند و سبب‌ مرگ‌ آن‌ها می‌شود.

نام‌ دیگر شریر ما «کاسه‌ شوران‌ ما» است‌، زیرا مردم‌ گیلان‌ اعتقاد دارند که‌ به‌ علت‌ کوتاهی‌ روزهای‌این‌ ماه‌، هنوز بشقاب‌های‌ ناهار شسته‌ نشده‌، هوا تاریک‌ می‌شود.

در مناطقی به ده روز آخر این ماه «آفتاب برحو» نیز می‌گویند.

7 ـ امیرما amir ma

هفتمین‌ ماه‌ گیلانی‌ که‌ آخرین‌ ماه‌ زمستان‌ و معادل‌ مهرماه‌ خورشیدی است‌، از 15 بهمن‌ شروع‌ و به‌ 14 اسفندختم‌ می‌شود ـ نزد تبری‌ها و طالقانی‌ها «میرما» خوانده‌ می‌شود و با کلمه‌ی‌ «مهر» و «میترا» پیونددارد. به‌ این‌ ماه‌ لش‌ کش‌ L¶š k¶š (حمل‌ کننده‌ی‌ لاشه‌) نیز می‌گویند و این‌ صفت‌ ایزد باستانی‌ایرانیان‌، «میترا» است‌ که‌ در حال‌ کشیدن‌ لاشه‌ی‌ گاو تصویر شده‌ است‌.

در گاهشماری‌ گیلانی‌ نام‌ شانزدهمین‌ روز ماه‌ هفتم‌، «هشت‌ هشت‌» است‌ که‌ با روایت‌های‌ اساطیری‌درباره‌ی‌ گاو قربانی‌ و کشیدن‌ لاشه‌ی‌ دام‌ در پیوند است‌.

محمود پاینده‌ در فرهنگ‌ گیل‌ و دیلم‌ زیر عنوان‌ گاو آورده‌ است‌ که‌ در کوهستان‌های‌ شرق‌ گیلان‌لاشه‌ی‌ گاو را به‌ 16 قسمت‌ تقسیم‌ می‌کردند، شاید این‌ گونه‌ تقسیم‌ گوشت‌ گاو ناشی‌ از سنت‌قربانی‌ کردن‌ گاو و مراسم‌ مربوط‌ به‌ آیین‌ «هشت‌ هشت‌» باشد. قربانی‌ کردن‌ گاو مهم‌ترین‌ ایین‌ مهری‌(میترایی‌) است‌.

با پایان‌ رسیدن‌ «امیرما»، زمستان‌ به‌ پایان‌ می‌رسد و بنا بر یک‌ باور عمومی‌ زمین‌ نفس‌ می‌کشد و گرم‌می‌شود. «امیر» نام‌ محبوب‌ گیلانیان‌ و مازندرانی‌هاست‌. و در سروده‌های‌ «تیر ما سینزه‌» نیز جایگاه‌ویژه‌ای‌ دارد. مردم‌ کوهستان‌های‌ البرز درباره‌ی‌ «امیرما» افسانه‌های‌ زیادی‌ دارند (نک‌: بالایی‌لنگرودی‌، 1380)

8 ـ اول‌ ما av¶l mâ

ماه‌ هشتم‌ گاهشماری‌ گیلانی‌ که‌ معادل‌ آبان‌ ماه‌ خورشیدی است‌. از 15 اسفند شروع‌ می‌شود و تا 15 فروردین‌ادامه‌ دارد. در گاهشماری‌ گیلانی‌ «اول‌ ما» اولین‌ ماه‌ بهار است‌، پانزده‌ روز اول‌ آن‌ را «سردِ بهار وپانزده‌ روز دیگر راپیش‌ بهار می‌نامند، گیلانیان‌ همپای‌ دیگر ایرانیان‌ مطابق‌ گاهشماری‌ جلالی‌باآغاز اعتدال‌ بهاری‌ «عید نوروز» را جشن‌ می‌گیرند و از اوایل‌ «اول‌ ما» به‌ پیشواز نوروز سال‌خورشیدی‌ می‌روند، استقبال‌ از نوروز با خانه‌ تکانی‌ آغاز می‌شود؛ در کنار آب‌ روان‌ رودخانه‌ها یاچشمه‌ها، شستنی‌ها را می‌شویند و دور ریختنی‌ها را صبح‌ روز چهارشنبه‌ کنار راه‌ می‌گذارند، ایوان‌ واتاق‌ها را گل‌ کاری‌ می‌کنند.

لباس‌ نو تدارک‌ می‌بینند؛ عدس‌ و جو و گندم‌ خیس‌ می‌کنند تا سبزه‌ برویانند، نان‌ و شیرینی‌ می‌پزند،تخم‌ مرغ‌ رنگ‌ می‌زنند و غروب‌ آخرین‌ سه‌شنبه‌ی‌ سال‌، در کوی‌ و برزن‌ آتش‌ می‌افروزند و با چهل‌گیاه‌، خورشتی‌ درست‌ می‌کنند و در روز چهارشنبه‌ یک‌ نفر را به‌ عنوان‌ خوش‌ قدم‌ (پا سبک‌) به‌ خانه‌می‌آورند تا پیش‌ از دیگران‌ در خانه‌ راه‌ برود و ...(نک‌: عبدلی‌، 1369. بشرا. 1385)

9 ـ سیاما Siyâ mâ

نهمین‌ ماه‌ گاهشماری‌ گیلانی‌ است‌ که‌ معادل‌ آذرماه‌ خورشیدی است‌، پس‌ از «پنجک‌ تقویم‌ گیلانی‌»، از 21فروردین‌ آغاز و تا 19 اردیبهشت‌ ماه‌ ادامه‌ دارد، سیو (Siow) و «سوا» (Sowa) نام‌های‌ دیگر این‌ماه‌ است‌.

«سیاما» دومین‌ ماه‌ فصل‌ بهار گیلان‌ است‌ و به‌ معنای‌ ماه‌ سیاه‌ است‌. کوه‌نشینان‌ دامدار در این‌ ماه‌ ازگرم‌ سیر به‌ سردسیر کوهستان‌ می‌روند. مراتع کوهستان‌های مرتفع‌ در این‌ ماه‌ هنوز سبز نشده‌اند و رنگ‌ سیاه‌دارند، کشاورزان‌ در جلگه‌ ایام‌ «سیاه‌ بهار» «گدا بهار» را می‌گذارنند. در این‌ ایام‌ ته‌ مانده‌ی‌ آذوقه‌سالانه‌ در ایام‌ نوروز مصرف‌ شده‌ و به‌ اتمام‌ رسیده‌ و آنان‌ در اوج‌ کار، گرفتار فقر و تنگ‌ دستی‌می‌شدند، آسمان‌ را هم‌ اغلب‌ ابرهای‌ سیاه‌ و باران‌زا در برمی‌گرفت‌.

ایرانیان‌ زمانی،‌ سال‌ را به‌ شش‌ پاره‌ نامساوی‌ تقسیم‌ می‌کردند و هر کدام‌ را یک‌ «گاه‌» می‌خواندند و درپایان‌ هر گاه‌، جشن‌ پنج‌ روزه‌ موسوم‌ به‌ «گاهنبار» برگزار می‌کردند، گاهنبار نخست‌ موسوم‌ به‌«میدیوزرم‌» به‌ معنای‌ «میان‌ بهار» در چهل‌ و پنجمین‌ روز آغاز سال‌ برابر با روز «دی‌ به‌ مهر» درپانزدهم‌ اردیبهشت‌ ماه‌ برگزار می‌شد که‌ با «گالشی‌ پنجک‌» و «میان‌ بهار» گیلانیان‌ مطابقت‌ دارد.

گاهشماری‌ درایران‌ با توجه‌ به‌ قدمت‌ و کاربرد دینی‌ و حکومتی‌، دگرگونی‌های‌ بسیاری‌ را از سرگذرانده‌است‌ و به‌ علت‌ گردش‌ و جابه‌جایی‌ آغاز سال‌ ناهماهنگی‌ها و سرگشتگی‌هایی‌ را در میان‌ مردم‌ پدیدآورده‌ است‌ و اختلالاتی‌ در موسم‌ برگزاری‌ اعیاد و ایام‌ تقویمی‌ ایجاد کرد که‌ نمونه‌ای‌ از آن‌، وجودچند «پنجک‌» در گاهشماری‌ مردم‌ نواحی‌ مختلف‌ گیلان‌ است‌.

چوپانان‌ اشکور می‌گویند «پنجک‌» بر سه‌ نوع‌ است‌: گونه‌ای‌ که‌ خود آن‌ را در گاهشماری‌ به‌ کارمی‌برند، به‌ نام‌ «گالشی‌ پنجک‌» است‌ که‌ در پنج‌ روز آغاز فروردین‌ سال‌ شمسی‌ جای‌ دارد. گونه‌ دوم‌«گیل‌ پنجک‌» نام‌ دارد و به‌ باور آنان‌ ساکنان‌ جلگه‌ی‌ گیلان‌ از آن‌ بهره‌ می‌برند و 25 روز پس‌ از «نوروزجلالی‌» است‌ و پنجک‌ دیگری‌ به‌ نام‌ «روباری‌ پنجک‌» دارند که‌ 55 روز پس‌ از آغاز فروردین‌ است‌(روحانی‌: 1374ص‌ 87 ـ 88) مردم‌ «اطاق‌ ور» از پنجک‌ دیگری‌ یاد می‌کنند به‌ نام‌ «پیرزن‌ پنجک‌»که‌ 35 روز پس‌ از آغاز بهار است‌. در باور مردم‌ عمارلوی‌ رودبار پنجک‌ چهار گونه‌ است‌: «پنجک‌گالشی‌» از اول‌ تا 5 فروردین‌ ـ «کلایی‌ پنجک‌» که‌ آن‌ را منسوب‌ به‌ اهالی‌ جلگه‌ی‌ گیلان‌ می‌دانند و25 روز پس‌ از بهار شروع‌ می‌شود. و «روباری‌ پنجک‌» که‌ 55 روز پس‌ از شروع‌ بهار است‌ (بالایی‌لنگرودی‌، 1380 ص‌ 82 ـ 85)

مظفری‌ کجیدی‌ به‌ غیر از پنجه‌ی‌‌، از 1 تا 5 فروردین‌ از پنجه‌های‌ دیگری‌ که‌ در میان‌ مردم‌رایج‌ است‌ نام‌ می‌برد. از آن‌ جمله‌ «پنجه‌ گالشی‌ جدید و قدیم‌»،«پنجه‌ روباری‌ قدیم‌ و جدید» (نک‌: مظفری‌، 1369).

اختلاف‌ در پنجک‌های‌ موجود در منطقه‌ می‌تواند ناشی‌ از اخلال‌ در محاسبه‌ باشد و یا ریشه‌ی‌آیینی‌ منطبق‌ با جشن‌ های‌ فصلی‌ داشته‌ باشد که‌ خود نیازمند پژوهش‌ گسترده‌تری‌ است‌.

10 ـ دیه‌ ما

دهمین‌ ماه‌ گاهشماری‌ گیلانی‌ است‌ که‌ به‌ صورت‌ “dey¶ mâ” دِما “deya ma”، دیه‌ یا ما diâ mâ،deyâma و دین‌ ما ""din mâ نیز آورده‌ می‌شود. این‌ ماه‌ از 20 اردیبهشت‌ آغاز می‌گردد و تا 18خرداد ادامه‌ دارد و معادل‌ دی‌ ماه‌ شمسی‌ است‌ ـ «دیه‌ ما» سومین‌ ماه‌ بهار است‌، این‌ ماه‌ برای‌کوه‌نشینان‌ از اهمیت‌ زیادی‌ برخوردار است‌.

مراتع‌ سرسبز، چرای‌ گوسفندان‌ و گرم‌ شدن‌ هوا، زندگی‌ را آسان‌ تر می‌کند. مدت‌ها ایرانیان‌ سال‌نو را که‌ در اعتدال‌ رسمی‌ برگزار می‌شد، در آغاز دی‌ ماه‌ جشن‌ می‌گرفتند.





11 ـ ورف‌ نه‌ ما""Varf namâ

«ورف‌ نه‌ ماه‌» یا «ورفن‌ ما» "ª"Varf¶ n mâ یازدهمین‌ ماه‌ گاهشماری‌ گیلانی‌ معادل‌ بهمن‌ماه‌ خورشیدی است‌. این‌ ماه‌ از 19 خرداد شروع‌ می‌شود و تا 17 تیر ادامه‌ دارد.

محمدولی‌ مظفری‌ کجُیدی‌ وجه‌ تسمیه‌ی‌ این‌ ماه‌ را مرکب‌ از سه‌ کلمه‌ «ورف‌ + نه‌ + ما» (برف‌ نیامده‌ماه‌) یعنی‌ ماهی‌ که‌ در آن‌ هرگز برف‌ نیامد و یا نمی‌آید دانسته‌ و افزوده‌ که‌ چوپانان‌ در این‌ ماه‌گوسفندان‌ را از جایی‌ که‌ جنگل‌ از قسمت‌ صاف‌ و هموار کوه‌ جدا می‌شود، به‌ بالای‌ کوه‌ که‌ در این‌زمان‌ برف‌ ها آب‌ شده‌اند و اغلب‌ گیاهان‌ رشد کرده‌اند و گل‌ داده‌اند می‌برند.

شیرین‌ترین‌ روزهای‌ چوپانان‌ در این‌ ماه‌ می‌گذرد! شب‌ها در فضای‌ باز کنار گله‌، نی‌ می‌نوازند وقصه‌های‌ حماسی‌ وپهلوانی‌ قدیم‌ را برای‌ هم‌ تعریف‌ می‌کنند.

آغاز «ورف‌ نه‌ ما» آغاز چله‌ی‌ تابستان‌ است‌ و ماه‌ اول‌ فصل‌ تابستان‌ گیلانیان‌. می‌گویند در این‌ماه‌ در یک‌ شب‌ شبح‌ آدمی‌ سفید پوش‌ با پیکره‌ی‌ برفی‌ «ورف‌ نما» بر سر کوه‌های‌ بلند پدید می‌آیدو تا بامداد دیده‌ می‌شود و سپس‌ از میان‌ می‌رود.

از این‌ رو برخی‌ نام‌ این‌ ماه‌ را «ورف‌ نما» به‌ معنای‌ برف‌ نما می‌دانند.

12 ـ اسفندارما esfndârmâ

دومین‌ ماه‌ تابستان‌، دوازدهمین‌ و آخرین‌ ماه‌ گاهشماری‌ گیلانی‌ است‌ که‌ به‌ آن‌ «اسپندارما» و«اسویندار ما» نیز می‌گویند «اسفندارما» از 18 تیرماه‌ خورشیدی‌ شروع‌ و تا 16 مرداد ادامه‌ دارد.

با سپری‌ شدن‌ این‌ ماه‌، نوروز گیلانی‌ و موسم‌ جشن‌ خرمن‌ در مناطق‌ کوهستانی‌ گیلان‌ آغاز می‌شود.

در گذشته‌های دورتر جشن‌ها و مراسمی‌ که‌ امروز هنگام‌ فرارسیدن‌ نوروز برگزار می‌شوند، در پایان‌ این‌ ماه‌ برگزارمی‌شد.

جشن‌های‌ گاهشماری‌ ساکنان‌ کوهستان‌های‌ البرز و کرانه‌های‌ جنوبی‌ خزر در طول‌ سال‌، نمایش‌نمادین‌ و کنایه‌آمیزی‌ است‌ از بن‌ مایه‌های‌ اساطیری‌ که‌ بررسی‌ و آوردن‌ تک‌ تک‌ آن‌ها موضوع‌ چندکتاب‌ می‌تواند باشد، که بسیاری از آن ها توسط پژوهش گران گیلانی نظیر آقای محمد بشرا، طاهر طاهری، محمود پاینده لنگرودی، ثبت و به چاپ رسیده‌اند، با آرزوی‌ توفیق‌ برای‌ همه‌ی‌ آن‌ کسانی‌ که‌ در این‌ عرصه‌ تلاش‌ می‌کند تا ازفراموشی‌ این‌ یادگارها جلوگیری‌ کنند.

کشف برق در ۲۰۰۰ سال پیش⚡️

کشف برق در ۲۰۰۰ سال پیش⚡️


کشف برق در ۲۰۰۰ سال پیش⚡️

نخستین تصور ها این بود که باطری در سال ۱۷۸۶ توسط لوییچی  گالوانی دانشمند ایتالیایی اختراع شده بود. در سال ۱۹۳۶ مطابق با سال ۱۳۱۴ در نزدیکی شهر تیسفون در عراق امروزی کوزه ی بسیار عجیبی کشف شد که قدمت کوزه را به ۲۰۰۰ سال قبل یعنی زمان حکومت اشکانیان نسبت دادند در آن زمان نیز تیسفون و عراق امروزی جزو قلمرو ایرانیان محسوب می شد.

ارتفاع کوزه ۴ سانتی متر و قطر آن به ۸ سانتی متر می رسید و در ته کوزه یک دیسک مسی و در وسط آن یک لوله مسی که در داخل آن نیز یک لوله آهنی وجود داشت قسمت هایی از سر آن نیز با قیر پوشیده شده بود.  ویلهلم کونیک باستان شناس آلمانی در سال ۱۹۴۰ قبل وقتی این پیل را در موزه ایران و عراق دید آن را با خود به موزه ی برلین برد و در آنجا آن را مورد برسی قرار داد و سپس نظریات جالبی در باره آن ارائه داد او گفت که این کوزه یک پیل الکتریکی یا یک باطری است که برای آبکاری طلا یا نقره به کار می رفته است.در سال ۱۹۴۰ ویلارد گری مهندس برق ماکتی از آن کوزه درست کرد و محلول مس سولفات را در آن ریخت و آزمایشی انجام داد که منجر به تولید  ۱٫۵ تا ۲ ولت برق شد او ثابت کرد که این کوزه می تواند جریان الکتریکی را بر قرار بکند بعد از جنگ جهانی دوم یک باطری دیگر از این شکل نیز در همان ناحیه یافت شد. .
در سال  ۱۹۷۰ نیز  آرن اگبرکت باستان شناس آلمانی آزمایش دیگری نیز روی کوزه انجام داد و مقداری آب انگور را بجای محلول مس سولفات استفاده کرد او مشاهده کرد که باطری الکتریسته  ۰٫۸۷ ولت ایجاد می کند این آزمایش ثابت کرد که اشکانیان در بیش از ۲۰۰۰ سال قبل قادر به تولید الکتریسیته از یک ماده اسیدی بوده اند