۱. سزاریون :
کار « سزارین » در ۸۵۰۰ سال پیش روی رودابه مادر
رستم بوسیله ثریت پزشک نامدار ایران و دانشمند بزرگ دیگر ایرانی به نام شئن
مَرِغ انجام شد. آنان با به کار بردن شیره هئوم ، خنجری را گند زدایی
کرده و پهلوی رودابه را شکافتند و بچه را بیرون آورده و پارگی را دوختند و
پس از گذشت هزار سال این عمل سزاریون روی مادر ژول سزار قیصر روم به وسیله
پزشکان ایرانی انجام شد.
۲. الکتریک :
ایرانیان از روزگار مادها
به ساختن پیل الکتریکی و از به هم پیوستن آنها برق پدید آورده و آن را به
وسیله دو سیم وارد دستگاه آب کاری کرده و فلزات را آب طلا و آب نقره می
دادند .
(گنجینه تاریخ ایران؛ جلد سوم؛ بخش مادها)
نا گفته نماند پیل های مزبور که در بالا گفته شد، ضبط صوت و پخش صوت پدید آورده بودند.
یکی از صنایع مهم ایران در دوران ساسانی که در آن زمان در هیچ کشوری سابقه نداشت، ساختن حبابها و نصب آنها در ایوان مدائن بود.
(کتاب فیلوستراتوس، جلد یکم، بند ۲۴ و کتاب فان فلوتن ، باب تسلط عرب بر ایران)
۳. پویا نمایی (انیمیشن):
در
میان یافته های کوچک و بزرگ باستان شناسان در وسعت ۱۵۱ هکتاری «شهرسوخته»،
سفالینه ای با نقش بز که در پنج حرکت به سمت درختی می جهد و برگهای آن را
می خورد.
برخی معتقدند موارد منقوش بر این سفالینه بیان گر یک داستان زیبای باستانی ایرانی با نام «درخت آسوریک» است.
۴. کارخانه ذوب فلزات :
ایرانیان هوشمند در بیش از ۷۰۰۰ سال پیش به فن آب کردن فلز آشنا بودند و کارگاههای ذوب فلزات پیشرفته ای داشتند
(هفت هزار سال فلزکاری در ایران؛ نوشته دکتر محمد تقی احسانی ؛ انتشارات علمی فرهنگی)
۵. کاریز (قنات) :
ایرانیان در فن آبیاری و کندن کاریز پیش گام تر از همه ی ملت های جهان هستند .
این فن نخست از ایران به ترکستان و آفریقا برده شد.
بی شک کاریز یکی از عجایب بشر است.
۶. آسیاب بادی:
دانشمندان
با هم هم رأی هستند که سرچشمه آسیاب بادی از ایران می باشد بنا به نوشته
هرودوت و تاریخنگاران کهن، ایرانیان نخستین ملتی هستند که از نیروی باد
برای بدست آوردن انرژی و بالا کشیدن آب از چاه و آرد کردن گندم سود جسته
اند.
(بررسی های تاریخی شماره مخصوص ، سهم ایران در تمدن جهان )
۷. قالی بافی و فرش:
اکنون که قالی های روزگار هخامنشی در «پازیرک» به دست آمده پیشگام بودن ایران را در این صنعت به گونه ای کامل روشن می سازد.
۷. قالی بافی و فرش:
اکنون که قالی های روزگار هخامنشی در «پازیرک» به دست آمده پیشگام بودن ایران را در این صنعت به گونه ای کامل روشن می سازد.
.
در
یکی از تالار های کاخ کسری ، فرش «بهارستان» گسترده شده بود که ۲۶ متر
درازا و ۲۴ متر پهنا داشت و با گوهر های گرانبها ، انواع گل ها را روی آن
به کار برده بودند که برگ گل ها زمرد ، غنچه ها از مروارید و یاقوت و دیگر
گوهر ها ساخته و بافته شده بود.
۸. شخم زنی:
اندیشمندان ایرانی در ۷۵۰۰ سال پیش ابزار شخم زنی (خیش) را پدید آوردند.
(گنجینه تاریخ ایران ؛ جلد یکم – تاریخ تمدن سه هزار ساله ایران ؛ نوشته استاد طویلی ؛انتشارات فروهر )
۹. ورزش :
ورزش باستانی ایران دیرینگی ۱۰،۰۰۰ ساله دارد.
( تاریخ هرودوت ؛ جلد دوم)
عجایب ستاره شناسی در مصرباستان
ستاره پرستی در مصر باستان
آسمان
در قرون گذشته در مصر باستان دارای اهمیت بسیاری بوده است ، خورشید ، نظام
ستارگان و ماه همیشه برای بشر اعجاب انگیز بوده و همیشه در ذهن او
سئوالاتی را به وجود می آورد . خورشید و ستاره پرستی هم در مصر ، یونان ،
ایران و هند رواج بسیار داشته و هر کدام برای خود نامهای بسیار داشته اند .
خورشید به عقیده مصریان هر روز صبح تا مغرب به دنیای زندگان نور وبرکت می
بخشیده و در شب به دنیای مردگان رفته و آنها را از نور وبرکت خود بهره مند
می ساخته است
ستاره پرستی در مصر باستان
اقوام و ملل قدیم هر یک از
موجودات آسمانی را خداوندی زنده و صاحب عقل و تدبیر می پنداشتند و در این
موضوع هرگاه در میان آنها اختلافی پدید می آمد مربوط به بتقدم و تاخری است
که نسبت بعضی از ستارگان قائل می شدند از آنجمه بعضی خورشید و بعضی دیگر
ماه و برخی ستاره درخشنده صبح موسوم به شعرای یمانی یا " کاروانکش " و
بالاخره برخی آسمان را در درجه اول از پرستش قرار می دادند و حتی اقوامی که
ستارگان را به طور کلی می پرستیدند ستاره پرستی را دین و آئین خود می
پنداشتند و به نام " صابئی " نامیده می شدند .اکثر تصویر ها و نقش ونگارها
که از دنیای قدیم بدست آمده حکایت دارند که انسان در زمان باستان اغلب
ستاره ها را می پرستیدند و از این جهت است که " اورانیسم " یا آسمان پرستی
قدمت تاریخی دارد و این افراد خود را از ابتدای امر خود را به خورشید
وابسته میدیدند و به خورشید احترام مخصوصی قائل بودند و نه تنها نسبت به ان
بلکه نسبت بهمه ستارگان پرستش می کردند و از میان آنها ستارگان " منطقه
البروج "که معبر و مسیر خورشید را حراست مینمودند توجه آدمی را به خود
بیشتر جلب می کردند . بنابراین آسمان پرستی در ذهن انسان همه وقت نفوذ
داشته است واز اینجت ، به گفته "ژوزفوس "تصویر بروج دوازده گانه خورشید از
قدیم الایام در پرده معبد بیت المقدس نقش شده و در عصر حاضر نیز در دیواره
اکثر کلیساهای مسیحی دیده می شود . این بروج خورشیدی در قسمت شرقی کلیسای
بزرگ " شاتر " در سنگ تراشیده شده و چهار الهه مصری در جهات شمال و مشرق و
جنوب و غرب از بروج دوازده گانه نگهداری می کنند . مصریان عقیده داشتند که
ساهو یا روح اوزیریس در ستاره " اوریون " اقامت دارد اما در برابر درخشندگی
شعرای یمانی یا ستاره کاروانکش " سیریوس " " پرنور ترین ستاره آسمان "
جلوه ای و نمودی نداشته است و بهمین جهت است که این ستاره را مصریان می
پرستیدند و بنام پادشاه ستارگان می نامیدند و در بعضی از کتیبه ها درج شده
که هرگاه این ستاره تیره شود سعادت و خوشی از روی زمین محو میگردد .
پرستش
جانوران در مصر باستان رواج داشت اما این جانوران امثال سگ ، شیر ، شاهین ،
گربه ، افعی یا ماهی را در آسمان با یکی از ستارگان تطبیق میکردند . "
دوپوی " نقل کرده که پرستش یک نوع ماهی ، موسوم به " لیپدوت " در مصر با
پرستش رود نیل ارتباط داشته است . "هردوت " نقل کرده که پرستش این ماهی در
نزد مصریان در واقع از پرستش رود نیل حکایت میکرد . چهار حیوان در مصر
باستان به چهار جهت اصلی وابسته بود اما در کلده چهار ماهی با "او آنس
"خداوند ماهی ها ارتباط داشته و با چهار قمر ، سیاره زحل یا کیوان مطابقت
می نماید . سیاره زهره و ونوس را بنام سیاره مسافرت اوزیریس می نامیدند .
"فرفوریوس
" چنین می نویسد " بغیر از جهانی که در زمین یا در آسمان بچشم دیده می شود
، جهان دیگری وجود ندارد و بغیر از خدایانی که مصریان بشکل ستارگان در
منطقه البروج دیگر آسمان میپرستیدند ، خدایان دیگری وجود ندارد . اشکال
مختلف این ستارگان است که در مقدّرات انسان نفوذ می نماید . "
" کستارد "
معتقد است که تاریخ جهان همان افسانه هایی است که باید در آسمانها خوانده
شود . "ریچر " نقل کرده که آنچه به انسان تلقین شده است از منطقه البروج
ریشه گرفته است " آنبو " یکی از کاهنان مصر باستان در مکتوب خود نوشته است
که خدایان بر حق در جهان همان ستارگان " منطقه البروج " هستند که برجهای
خورشید را پر ساخته اند .
ستارگانی که در برج "سنبله " جمع آمده اند از
چهره "ایزیس " و یا از خود وی حکایت دارند . تصویر ستاره های منطقه البروج
در قسمت خارجی کلیسای نتردام یاریس تراشیده شده است " دوپوی " نقل نموده که
تصویر منطقه البروج بر بالای درب بزرگ کلیسای سن دنیس به اشکال مختلفه نقش
شده است . " کرمون یونانی " عقیده دارد که افسانه اوزیریس یا افسانه های
دیگر در مصر باستان را باید از روی عقایدی که مصریان نسبت به ستاره ها و
رود نیل داشته اند تعبیر و تفسیر نمود .
"جمیسون" چنین می نویسد :"
خورشید وقتی که در برج اسد یا لئو قرار می گرفت بنام " اوزیریس پرستیده می
شد و هرگاه در برج سنبله دیده می شد بنام خواهر وی الهه ایزیس ظاهر می گشت و
در برج عقرب بدوران سلطنت تیفون تعبیر می گشت . "
بنابراین خورشید در
برج حمل بنام " آمون " ، در برج " جدی " بنام " مندِس " و در برج سنبله به
نام ایزیس نامیده می شد . منطقه البرو ج کلدانیان در تحت مراقبت دوازده
خداوند بنامهای مخصوص قرار داشت و هرکدام از بروج دوازده گانه از افسانه
های هندی حکایت دارند . و به این ترتیب خوانده می شوند . " 1_ حمل 2_ثور
3_جوزا 4_سرطان 5_اسد 6_سنبله 7 میزان 8_عقرب 9_قوس 10 جدی 11_دلو
12_حوت .نامهای چینی این برجهای دوازده گانه چنین است : 1_ موش 2_ گاو 3_
پلنگ 4 _ اسب 5_ افعی 6_ اژدها 7_ خرگوش 8_ گوسفند 9 _ میمون 10_خروس 11_
سگ 12 _ خرس و هریک از آنها از هیکل و شکل یکی از خدایان هندی حکایت دارند .
"پلوتارک "از بعضی از روحانیون یونانی نقل نموده که مصریان در دین خودشان
فقط به ستارگان توجه داشته اند .
مصریان نخستین مردمانی بوده اند که زنجیره های علمی را به وجود آورده و دانش ها را با یکدیگرپیوند داده اند. این پدیده در عرصۀ علوم تجربی بیشتر به چشم می خورد . در این زنجیره علوم طبیعی ، ریاضیات، و پزشکی پیوندی ناگسستنی با یکدیگر داشته و لازم و ملزوم یکدیگر شناخته شده اند.
فیزیک،
شیمی، جانورشناسی[۱]، گیاه شناسی[۲]، ازیک سو حساب، هندسه، جبر و مثلثات
از سویی دیگر مکمل یکدیگر بوده اند. دانش پزشکی و داروسازی بطور کلی وابسته
به هر دو رشته یا هر دو مقوله از علوم بالا بوده اند. شاید مصریان به گونه
ای که امزور مطرح و متداول است، در عرصۀ ریاضیات ازجبر و مثلثات سخن نمی
گفته اند،ولی در هنر معماری، هیئت و نجوم و سایر مسائل فنی و حرفه ای از
معادلات و فرمول های مثلثاتی احتمالاً خیلی پیشرفته و اسرارآمیز بهره می
گرفته اند. مصریان در محاسبات نجومی خود از بابلیان بهره گرفته و از به
کارگیری دانش ریاضی غفلت نمی کرده اند.
تاریخ
جهان باستان مصریان را پدیدآورندۀ تقویم می داند. آنان در آغاز طلوع و
غروب آفتاب را ملاک مطالعات نجومی خود قرار داده و حول این محور حرمت می
کرده اند. آنها شبانه روز از طلوع تا غروب آفتاب و تا طلوع بعدی را کوچک
ترین واحد محاسباتی تقویمی خود دانسته و فاصلۀ بین طلوع و غروب آفتاب را یک
روز به شمار می آورده اند. مدت زمان سی بار طلوع و سی بار غروب آفتاب را
یک ماه و دوازده برابر آن را یک سال به شمار می آورده اند. آنها سال را به
۳۶۰ یا ۳۶۵ واحد یا بخش تقسیم کردند مه هر بخش یک شبانه روز است و آن را به
تقسیمات بالا بخش می نموده اند، به سخن دیگر شمار روزه های ماه نزد مصریان
عدد سی بوده است. مصریان سال راابتدا به سه بخش یا مقطع زمانی چهار
ماهه(فصل) تقسیم کردند که منطبق بابالا آمدن و زیاد شدن آب رودنیل و
فرونشستن آن بوده است، فصل (بخش) دوم دورۀ کشت و زرع سالیانه و مقطع (فصل)
سوم هنگام محصول برداری یا درو کردن غلات بوده است.[۳]
تقویم
مصریان در زمان امپراطوری باستان به وجود آمده و تقویم خورشیدی (شمسی)
بوده، ولی با گردش سالانۀ خورشید با محاسبات بابلیان هم آهنگی و انطباق
نداشته است. مصریان به اندازۀ بابلیان پیشرفت در این زمینه نداشته و به
مفاهیم آن چیزی که امروز حرکت وضعی زمین وحرکت انتقالی آن می گویند آشنایی
نداشته اند.آنها ابتدا زمین را هم مانند کرۀ خورشید ثابت و بی حرکت می
دانسته اند. آغاز سال مصریان همان روزی بود که ستارۀ زهزه[۴] همراه و
همزمان با غروب خورشید، می درخشید و در این هنگام معمولاً طغیان رودنیل
صورت می گرفته است. اخترشناسان مصری پس از مشاهدات ومطالعات مکرر دریافتند
که این واقعه هر ۳۶۵ روز یک بار روی می دهد و آن را یکسال یا یک دورۀ ۳۶۵
روزه نامیدند. این اخترشناسان همین مدت زمان را به دوازده بخش تقسیم کردند و
هربخش را یک ماه نامیدند و هر ماه را به سی بخش یعنی یک شبانه روز،با یک
بار طلوع آفتاب (خورشید) و غروب آن وتا طلوع بعدی تقسیمکردند. مصریان با
افزودن پنج روز به عنوان جشن های پایان سال این رقم را به ۳۶۵روز به تقلید
از بابلیان افزایش دادند، ولی این محاسبات نجومی سال مصریان به سال شمسی
(خورشید) به مدت شش ساعت به عقب می افتاد.
در
محاسبات نجومی امروز تقویم سالیانه با پذیرفتن سال کبیسه که ۳۶۶ روز است و
هر چهار سال یک بار اتفاق می افتد، این نقیصه برطرف شده ست. قبطیان خود
نتوانسته بودند این اشکال را برطرف نمایند، از این رو این تقویم طی قرن ها
بیش از پیش با گردش خورشید ناهماهنگ بود واختلاف پیدامیکرد و تنها هر
۱۴۶۰سال یک بار این اختلاف برطرف می شد. این گردش ۱۴۶۰سال وسیلۀ اخترشناسان
مصری کشف و شناختهشد و آن را دوران سوتیس[۵] که واژهقبطی برای ستارۀ زهره
است نام گذاشتند. تقسیم سال به چهار فصل که هر کدام به مدت سه ماه به طول
انجامد ابداع شرقیان است، نه مصریان، منجمان یونانی که خود دانش آموختگان
وپرورش یافتگانی درنزد استادان بابلی وتاحدودی مصری بوده اند،این تقسیم
سالیانه به چهارفصل راجهانگیردانسته اند،ولی این بدان معنا نیست که در فصل
بهار یا تابستان و پاییز و زمستان اقالیم (آب و هوا) و بهتر است بگوئیم
شرایط اقلیمی و آب و هوایی کرۀ زمین یکسان است،زیرا ممکن است در بخشی از
کرۀ زمین تابستان همراه با زمستان در بخش دیگری از این کره باشد.