تصاویرمکان های دیدنی و تاریخی و اشیاء باستانی ایران

مطالب جالب و عجیب + تصاویر ایران گردی و گردش گری+اشیاء باستانی و مکان های با ستانی ایران

تصاویرمکان های دیدنی و تاریخی و اشیاء باستانی ایران

مطالب جالب و عجیب + تصاویر ایران گردی و گردش گری+اشیاء باستانی و مکان های با ستانی ایران

عجایب بارگاه خسرو پرویز !

عجایب بارگاه خسرو پرویز !
عجایب بارگاه خسرو پرویز !
مجموعه : تاریخ و آثار باستانی

از «هفت گنج» یا عجایب بارگاه خسروپرویز بارها در منابع مختلف نامى به میان آمده است.
«ساسانیان» اثر «کریستین سن» یکى از منابعى است که به این عجایب اشاره کرده است و از گنج گاو، دستمال نسوز، تاج یاقوت‌نشان، تخت طاقدیس، طلاى مشت افشار، گنج بادآورد و شطرنجى از یاقوت و زمرد به عنوان عجایب هفت‌گانه بارگاه پادشاه ساسانى نام برده است. فردوسى نیز در قصیده ای، از «هفت گنج» خسروپرویز نام مى‌برد. هندیان بودایى هم به تقلید از «هفت گنج» خسروپرویز، پادشاه ساسانى، «هفت گوهر» را ترتیب داده بودند.
گنج گاو
کشاورز مثل هر روز، «غباز» (خیش گاو آهن) را برداشت و به سوى مزرعه حرکت کرد. به مزرعه که رسید توشه ظهر را زیر درختى گذاشت و با «غباز» به سمت راست مزرعه رفت. تا «غباز» را در زمین فرو کرد متوجه شیئى سخت شد. با دست شروع به کندن زمین کرد و ناگاه با ظرف قدیمى برخورد کرد. آن را بیرون آورد، ولى باورش نمى‌شد. ظرف پر از سکه بود. سکه را که نگاه کرد نام اسکندر روى آن حک شده بود. کشاورز براى نشان دادن حسن نیت خود نسبت به پادشاه خسروپرویز ظرف را نزد او برد. شاه فورا دستور داد تا مزرعه را بکنند و ظروف دیگر را از خاک بیرون بکشند. صد کوزه نقره و طلا که مهر اسکندر بر آن حک شده بود، از خاک بیرون آمد. خسرو پرویز، این گنجینه را که یکى از عجایب هفت گانه کاخش بود، گرفت و یکى از کوزه‌ها را به کشاورز داد. گنج را در جایى از کاخ مخفى کرد و آن را «گنج گاو» نامید.
دستمال نسوز خسرو‌پرویز
یکى دیگر از عجایب بارگاه خسروپرویز دستمال او بود. شاه بعد از هر غذا خوردن با دستمال، دست‌هاى خود را پاک مى‌کرد و چون کثیف و چرب مى‌شد آن را درون آتش مى‌انداخت تا آتش آن را تمیز کند، دستمال پاک مى‌شد ولى نمى‌سوخت. به احتمال قوى جنس این دستمال از پنبه کوهى بوده است.
تاج یاقوت‌نشان خسرو پرویز
از دیگر عجایب کاخ او تاج خسرویى بود. تاج خسرو پرویز از مقدار زیادى طلا و مروارید ساخته شده بود. یاقوت‌هاى به کار رفته در تاج طورى مى‌درخشید که به جاى چراغ در شب از آن استفاده مى‌کردند و یاقوت‌هایش همه جا را روشن مى‌کرد. زمردهایش چشم افعى را کور مى‌کرد. این تاج آنقدر سنگین بود که زنجیرهایى از طلا را از سقف آویزان کرده بودند و تاج را بر این زنجیرهاى طلا بسته بودند، طورى که تاج به هنگام نشستن شاه روى سرش قرار بگیرد و سنگینى تاج را احساس نکند.
تخت طاقدیس بارگاه خسروپرویز
یکى دیگر از عجایب بارگاه خسرو تخت طاقدیس اوست. شکل این تخت مانند طاق بود و جنسش از عاج و نرده‌هایش از نقره و طلا بود. سقف این تخت از زر و لاجورد بود. صور فلکی، کواکب، بروج سماوی، هفت اقلیم، صورت‌هاى پادشاهان، مجالس بزم و شکار، بر این سقف، حک شده بود. روى آن وسیله‌اى براى تعیین ساعت روز نصب شده بود. چهار یاقوت، هر یک به تناسب یکى از فصول سال دیده مى‌شد. بر بالاى آن وسیله اى بود که قطراتى مانند قطرات باران را فرو مى‌ریخت و صدایى رعدآسا به گوش مى‌رسید.
طلاى مشت افشار
خسروپرویز قطعه طلایى اعجاب انگیز داشت که به طلاى مشت فشار یا مشت افشار معروف بود. این قطعه طلا به اندازه مشت پادشاه و چون موم نرم بود. این قطعه زر به هر شکلى حالت مى‌گرفت. این قطعه طلا را از معدنى در تبت براى خسرو استخراج کرده بودند و200 مثقال وزن داشت.
گنج بادآورد
«گنج بادآورد» از عجائب دیگر دستگاه پرویز است. هنگامى که ایرانیان اسکندریه را محاصره کردند، رومیان ثروت شهر را در کشتى‌هائى نهادند تا به مکانى امن بفرستند، اما باد به جهت مخالف وزید و کشتى به سمت ایرانیان آمد. ثروت را به تیسفون بردند و «گنج باد آورد» نامی‌دند.
شطرنجى از یاقوت و زمرد
از عجایب دیگر دستگاه پادشاه ساسانی، شطرنج مخصوصى از جنس یاقوت و زمرد بود.
خسروپرویز شاید از معدود پادشاهانى باشد که از همسرش نیز در برخى از منابع تاریخى به عنوان یکى از عجایب دربار او نامبرده شده است. در تاریخ ثعالبى به جز آنچه که در بالا اشاره شد، از زن او شیرین، قصرش تیسفون، درفش کاویانی، رامشگران دربار ساسانی، اسب خسرو به نام شبدیز و فیل سفید دربار نیز به عنوان گنج‌هاى خسرو و عجایب دربار او یاد شده و درباره برخى از آنها توضیحاتى آمده است. در تاریخ ثعالبى آمده است: «شیرین و خسرو در جوانى دلباخته یکدیگر شدند، اما وقتى خسرو به پادشاهى رسید شیرین را فراموش کرد.
 
شیرین که بار دیگر در پى جلب عشق خسرو برآمده بود، روزى در سر راه شکار او قرار گرفت و آتش عشق فراموش شده در دل خسرو روشن شد. اودر همان لحظه او را به زنى گرفت. شیرین بعد از راهیابى به کاخ پس از چندى مریم بانوى اول زرتشتیان را مسموم کرد و خود زن اول دربار شد.»
اسب خسرو «شبدیز» هم از دیگر عجائب کاخ اوست که در تاریخ ثعالبى از آن نامى به‌میان آمده است. خسرو گفته بود اگر کسى خبر مرگ «شبدیز» را بدهد او را خواهد کشت. هنگامى که «شبدیز» مرد تنها «باربد» جرات کرد نغمه اى را بخواند و در آن خبر مرگ شبدیز را بدهد. او خواند: «دیگر شبدیز نمى‌خواند و نمى‌چرد.» شاه گفت: «مگر او مرده است.» وباربد گفت: «شاه چنین فرماید.»
«باربد» خود نیز از عجائب دستگاه پرویز بود. «سرکس» از خنیاگران دربار که به او حسادت مى‌کرد در فرصتى مناسب او را کشت. خسرو وقتى دانست باربد به دست سرکس کشته شده است دستور قتل «سرکس»را هم داد.
تخت طاقدیس. تخت خسرو پرویز را که از فریدون به وی رسیده بود طاقدیس می‌گفتند. گویند جمیع حالات فلکی و نجومی ‌در آن ظاهر می‌شده و آن سه طبقه بوده و در هر طبقه جمعی از ارکان دولت او جابجا قرار می‌گرفته اند و خسرو پرویز بر آن تخت ملحقات و تصرفات کرده بود. طول آن تخت یکصد و هفتاد ذراع و عرض آن یکصد و بیست ذراع و مکلل بجواهر بود.

عجایب ستاره شناسی در مصرباستان

عجایب ستاره شناسی در مصرباستان

عجایب ستاره شناسی در مصرباستان
ستاره پرستی در مصر باستان
آسمان در قرون گذشته در مصر باستان دارای اهمیت بسیاری بوده است ، خورشید ، نظام ستارگان و ماه همیشه برای بشر اعجاب انگیز بوده و همیشه در ذهن او سئوالاتی را به وجود می آورد . خورشید و ستاره پرستی هم در مصر ، یونان ، ایران و هند رواج بسیار داشته و هر کدام برای خود نامهای بسیار داشته اند . خورشید به عقیده مصریان هر روز صبح تا مغرب به دنیای زندگان نور وبرکت می بخشیده و در شب به دنیای مردگان رفته و آنها را از نور وبرکت خود بهره مند می ساخته است
ستاره پرستی در مصر باستان
اقوام و ملل قدیم هر یک از موجودات آسمانی را خداوندی زنده و صاحب عقل و تدبیر می پنداشتند و در این موضوع هرگاه در میان آنها اختلافی پدید می آمد مربوط به بتقدم و تاخری است که نسبت بعضی از ستارگان قائل می شدند از آنجمه بعضی خورشید و بعضی دیگر ماه و برخی ستاره درخشنده صبح موسوم به شعرای یمانی یا " کاروانکش " و بالاخره برخی آسمان را در درجه اول از پرستش قرار می دادند و حتی اقوامی که ستارگان را به طور کلی می پرستیدند ستاره پرستی را دین و آئین خود می پنداشتند و به نام " صابئی " نامیده می شدند .اکثر تصویر ها و نقش ونگارها که از دنیای قدیم بدست آمده حکایت دارند که انسان در زمان باستان اغلب ستاره ها را می پرستیدند و از این جهت است که " اورانیسم " یا آسمان پرستی قدمت تاریخی دارد و این افراد خود را از ابتدای امر خود را به خورشید وابسته میدیدند و به خورشید احترام مخصوصی قائل بودند و نه تنها نسبت به ان بلکه نسبت بهمه ستارگان پرستش می کردند و از میان آنها ستارگان " منطقه البروج "که معبر و مسیر خورشید را حراست مینمودند توجه آدمی را به خود بیشتر جلب می کردند . بنابراین آسمان پرستی در ذهن انسان همه وقت نفوذ داشته است واز اینجت ، به گفته "ژوزفوس "تصویر بروج دوازده گانه خورشید از قدیم الایام در پرده معبد بیت المقدس نقش شده و در عصر حاضر نیز در دیواره اکثر کلیساهای مسیحی دیده می شود . این بروج خورشیدی در قسمت شرقی کلیسای بزرگ " شاتر " در سنگ تراشیده شده و چهار الهه مصری در جهات شمال و مشرق و جنوب و غرب از بروج دوازده گانه نگهداری می کنند . مصریان عقیده داشتند که ساهو یا روح اوزیریس در ستاره " اوریون " اقامت دارد اما در برابر درخشندگی شعرای یمانی یا ستاره کاروانکش " سیریوس " " پرنور ترین ستاره آسمان " جلوه ای و نمودی نداشته است  و بهمین جهت است که این ستاره را مصریان می پرستیدند و بنام پادشاه ستارگان می نامیدند و در بعضی از کتیبه ها درج شده که هرگاه این ستاره  تیره شود سعادت و خوشی از روی زمین محو میگردد .
پرستش جانوران در مصر باستان رواج داشت اما این جانوران امثال سگ ، شیر ، شاهین ، گربه ، افعی یا ماهی را در آسمان با یکی از ستارگان تطبیق میکردند . " دوپوی " نقل کرده که پرستش یک نوع ماهی ، موسوم به " لیپدوت "  در مصر با پرستش رود نیل ارتباط داشته است . "هردوت " نقل کرده که پرستش این ماهی در نزد مصریان در واقع از پرستش رود نیل حکایت میکرد . چهار حیوان در مصر باستان به چهار جهت اصلی وابسته بود اما در کلده چهار ماهی با "او آنس "خداوند ماهی ها ارتباط داشته و با چهار قمر ،  سیاره زحل یا کیوان مطابقت می نماید . سیاره  زهره و ونوس را بنام سیاره مسافرت اوزیریس می نامیدند .
"فرفوریوس " چنین می نویسد " بغیر از جهانی که در زمین یا در آسمان بچشم دیده می شود ، جهان دیگری وجود ندارد و بغیر از خدایانی که مصریان بشکل ستارگان در منطقه البروج دیگر آسمان میپرستیدند ، خدایان دیگری وجود ندارد . اشکال مختلف این ستارگان است که در مقدّرات انسان نفوذ می نماید . "
" کستارد " معتقد است که تاریخ جهان همان افسانه هایی است که باید در آسمانها خوانده شود . "ریچر " نقل کرده که آنچه به انسان تلقین شده است از منطقه البروج ریشه گرفته است " آنبو " یکی از کاهنان مصر باستان در مکتوب خود نوشته است که خدایان بر حق در جهان همان ستارگان " منطقه البروج " هستند که برجهای خورشید را پر ساخته اند .
ستارگانی که در برج "سنبله " جمع آمده اند از چهره "ایزیس " و یا از خود وی حکایت دارند . تصویر ستاره های منطقه البروج در قسمت خارجی کلیسای نتردام یاریس تراشیده شده است " دوپوی " نقل نموده که تصویر منطقه البروج بر بالای درب بزرگ کلیسای سن دنیس به اشکال مختلفه نقش شده است . " کرمون یونانی " عقیده دارد که افسانه اوزیریس یا افسانه های دیگر در مصر باستان را باید از روی عقایدی که مصریان نسبت به ستاره ها و رود نیل داشته اند تعبیر و تفسیر نمود .
"جمیسون" چنین می نویسد :" خورشید وقتی که در برج اسد یا لئو قرار می گرفت بنام " اوزیریس پرستیده می شد و هرگاه در برج سنبله دیده می شد بنام خواهر وی الهه ایزیس ظاهر می گشت و در برج عقرب بدوران سلطنت تیفون تعبیر می گشت . "
بنابراین خورشید در برج حمل بنام " آمون " ، در برج " جدی " بنام " مندِس " و در برج سنبله به نام ایزیس نامیده می شد . منطقه البرو ج کلدانیان در تحت مراقبت دوازده خداوند بنامهای مخصوص قرار داشت و هرکدام از بروج دوازده گانه از افسانه های هندی حکایت دارند . و به این ترتیب خوانده می شوند . " 1_ حمل 2_ثور 3_جوزا 4_سرطان 5_اسد 6_سنبله 7 میزان 8_عقرب 9_قوس 10 جدی 11_دلو 12_حوت .نامهای چینی این برجهای دوازده گانه چنین است : 1_ موش 2_ گاو 3_ پلنگ 4 _ اسب 5_ افعی 6_ اژدها 7_ خرگوش 8_ گوسفند 9 _ میمون 10_خروس 11_ سگ 12 _ خرس و هریک از آنها از هیکل و شکل یکی از خدایان هندی حکایت دارند . "پلوتارک "از بعضی از روحانیون یونانی نقل نموده که مصریان در دین خودشان فقط به ستارگان توجه داشته اند .

داستان واقعی جالب ترسناک هیولای قنات در شهر باستانی اصفهان

داستان واقعی جالب ترسناک هیولای قنات در شهر باستانی اصفهان:

داستان واقعی جالب ترسناک هیولای قنات در شهر باستانی اصفهان
 
داستان واقعی جالب ترسناک هیولای قنات در شهر باستانی اصفهان عکس های هیولا و آزدها افسانه ای شگفت انگیز وحشتناک
داستان واقعی جالب ترسناک هیولای قنات در شهر باستانی اصفهان عکس های هیولا و آزدها افسانه ای شگفت انگیز وحشتناک
این داستان در مرکز ایران‌زمین و در نزدیکی شهر باستانی اصفهان رخ داده است،
جهش امپراتوری شکوهمند ایرانیان در زمان هخامنشیان و تعالی و ترقی آن در زمان ساسانیان، و دیرپایی این تمدن مدیون دانش آب‌شناسی ایرانیان یود. مردمان ایران‌زمین از دیرباز به ارزش آب به عنوان ماده‌ای زندگی‌بخش و ارزشمند آگاهی داشتند. نیاز طبیعی بشر به آب، وضع جغرافیایی فلات ایران و کمیابی این مایع گرانبها، ارزش این ماده را نزد ایرانیان صدچندان نموده و آن را در جایگاه والایی قرار می‌داده است. به خاطر داشته باشیم که تمدن‌های باستانی همگی در کنار رودهای بزرگ، همانند نیل، دجله، فرات، سند، گنگ، هوانگهو، یانگ‌تسه و … شکل گرفتند و در حوزه همان رودخانه محدود ماندند. اما تنها تمدنی که به دور از هرگونه رودخانه عظیم شکل گرفت و مالک‌الرقاب جهان باستان شد، ایران بود. جهش چشمگیر امپراتوری ایران مدیون قنات بود. در زمان هخامنشیان، اگر کسی زمین بایری را با احداث قنات آبیاری می‌کرد، تا پنج نسل از پرداخت هرگونه مالیات معاف بود.
در این میان قنات گناباد به طول سی‌وپنج کیلومتر و ژرفای بیش از سیصد متر و چاه‌هایی با فواصل منظم پنجاه‌متری، از زمان هخامنشیان یک شاهکار بی‌نظیر در سراسر جهان است و عظمت آن با دیوار چین برابری می‌کند.
این دیدگاه باعث شده که طول قنات‌هایی که اینک در زیر سرزمین ایران وجود دارد بیش از فاصله زمین تا ماه باشد. این دالان‌های زیرزمینی همچنین محل خوبی برای زندگی گونه‌هایی از جانوران شد. گونه‌هایی که بسیاری از آنها اینک منقرض شده اند. یکی از این جانوران Otter است. در حدود سال‌های ۸۰۰ تا ۱۲۰۰ خورشیدی نیم‌کره شمالی زمین در دوران یخبندان کوچک فرورفت. این دوره میانگین دمای زمین پایین آمده و موجب پرآبی نواحی مرکز ایران شده است. رودهای فصلی به صورت دائمی درآمده و دریاچه‌های کوچکی در کویر مرکزی شکل گرفتند. در کاووش‌های باستانشناسی در تابستان ۱۳۵۷، در نزدیکی زواره و در مرز کویر، بقایای یک اسکله و بارانداز یافت شده است. این دوران پرآب موجب رویش پوشش گیاهی متنوع و همچنین جانوران گوناگون بوده است. در آن سال‌ها در رودهای مرکز ایران، Otter به چشم می‌خورده است..
روزنامه کیهان در تاریخ ۲۷ دیماه ۱۳۳۸، از از یافتن جانوری در نهر خورجان در سده اصفهان خبر داد و نوشت که “نهر خورجان به قنات فیروزشاه که در پنج فرسخی آبادی از زیر کوه بیرون می‌آید منتهی می‌شود و قنات فیروز شاه که قدمت آن به‌زمان ساسانیان می‌رسد چهار متر پهنا و یک متر عمق دارد.”
فردای آن‌روز عکسی از جانور را که ۱۵/۱ متر طول داشته و بر اثر زدوخورد با اهالی و نیز ناراحتی‌های دیگر مرده بود، چاپ کرد. گویا جوانان روستا با کمین بر سر راه این هیولا آن را به دام انداخته بودند. این جانور یک Otter بود که در کنار رودخانه‌ها و نوعی از آن در کنار دریاها زندگی ‌می‌کند و به‌واسطه بزرگ شدن دست‌وپا و پیدایش پرده‌هایی در میان انگشتان و همچنین با استفاده از دم به‌آسانی در آب شنا می‌کند. روزنامه نامبرده از قول پیران کهنسال نوشته بود که “حدود یک‌صد سال پیش هم یکی از این جانوران از قنات فیروزشاه بیرون آمده و یک شبانه‌روز با مردم شهر جنگ کرده و سرانجام به‌دست پهلوانان شهر کشته شده است! سه ماه بعد هم جانور مشابهی را در رودخانه‌ای از حدود قم صید کرده بودند”.
بر طبق افسانه اوآنس که توسط نیاکان سومری ما نقل شده است، جانورانی بوده‌اند شبیه ماهی که سر آنها سر انسان بوده و پاهای انسانی آنها نیز در زیر دم ماهی نمایان بوده است. در زمان‌های بسیار دور آنها هنگام روز از خلیج فارس بیرون آمده و به مردم آداب تمدن می‌آموختند و شب‌ها به دریا باز می‌گشته‌اند.
خلیج فارس یکی از بزرگ ترین پناهگاه‌های موجودات دریایی مانند مرجان‌ها، ماهی‌های تزئینی کوچک، ماهی‌های خوراکی و غیر خوراکی، صدف‌ها، حلزون‌ها، نرم تنان، شقایق‌های دریایی، اسفنج‌های دریایی، عروس‌های دریایی، لاک پشت‌ها، دلفین‌ها، کوسه ماهی‌ها و بسیاری از موجودات دریایی دیگر می‌باشد. متخصصان محیط زیست به دلیل نبود کارشناس و متخصص ویژه، هزینه‌های پژوهشی بالا و فقدان دانش کافی، گونه‌های مختلف جانوری پستاندار در خلیج فارس را در معرض خطر و آسیب می‌بینند. خشکسالی و عدم ورود مواد مغذی به آب، موجب کوچک ماندن و عدم رشد کافی برخی از آبزیان خلیج فارس شده‌است و در سالهای اخیر گرد و غبار عربی نیز بر آلودگی های نفتی و توسعه شهر نشینی مصنوعی در سواحل اضافه شد ه و بشدت محیط زیست خلیج فارس را آسیب پذیر ساخته است و بسیاری از گونه های زیستی در حال نابودی هستند.